بیو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو
کاش که تا ذوقی برایم مانده بود می آمدی...
من بریدم از همه،
غیر خیال بودنت.
خیال چشم تو کافیست.
که دیوانه کند دل را.
درد میکند،
جای نبودنت در آغوش خیالم.
لبریز ز دلتنگی است.
این حال پریشانم.
دلداده یِ آن باش که در آیِنه دیدی
دنیای بدون تو، عجب بی رحمه.
با خیالت، زندگی ها کرده ام.
دگر نیست،
و این آغاز دلتنگیِ من است.
خیال با تو بودن،
قشنگترین حال من است.
درونم پر ز دلتنگی ایست، ولی چشمم نمی بارد.
واسه بیداریِ شبهام، خیال چشم تو کافیست.
من سرودم، عاشقی را پُرتپش
با صدای جیغِ الماسِ دلم
عزیز شمایید و دوستان
به زیبایی لبخند یک بوستان
غم نبودنت بد به جانم ریشه زده.
خودش که نیست،
ولی غمش یار من است تا به ابد.
چه دردهایی که در نبودنت، به جان خریدم.
دست هایت را دوست می دارم
برای دیوانگی، فقط یک بوسه ات کافیست
مثل سابق پیشِ چشمانم نداری جایگاه...
تو همان شوق دمیدن نفس در تنمی.
دیدن چشمان تو، آغاز رنج دل بود.
چقدر لبریز بود از تنهایی فال قهوه ام.