متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
زندگی باید کرد زیر این چرخ کبود
گرچه خشک شد
آن شاخه های سبز
گرچه غمگینی...
برای شاخه گلی که باد شکست
شاید به یاد داری
عشقی را، که فراموشت کرد
گاه ، نگاه معصومت
زیر آوار تحقیر ها شکست
زندگی باید کرد گرچه این سرزمین
پر از حسودان است!...
به کجا باید رفت ...
دل ما تنگ تر از تنهایی ست
دل ما ز غمگینی پرواز خفته ای
لنگیده است
در اوج تنهایی شخصی مرموز
یک شروع منتظر است
آن شروع...
که قصه ی آغازی یک خاطره است
به کجا باید رفت
به کجا بال گشود
و کجای سفر...
باز آن صفای دیروزی آرام
آرام...
از کنارِ دِنج خلوت ها گذشت
باز هم...
روییدن سرو بلند
از دلِ شبهای تاریکی گذشت
باز یک...
روز تنهایی تلخ
کنار غمخانه ایوان نشست
چه غروبی بود!
آن روز نیز گذشت
رعنا ابراهیمی فرد
خواب بودم آری ...
خوابی که در او
جزء غم تنهایی من، هیچ نبود
مرگ را همدم خود!
تنها کس تنهایی ام
پایان شب سیاهی ام
به نوا می خواندمش، منتظرش می ماندمش
لیک کس آمد و
برگوش من، آرام نوای غزلی خواند
برخیز و برو
بر دلِ دلها، غزلی...
آن روزها رفت
خاطره اش ، بر ذهن ما نشست
سرد و سفید و برف
همه جا را گرفته بود
آن شب سکوت سرد
فرسنگ ها راه بود
فاصله ها بود و فاصله ها
کسی خبر نداشت از سختی راه
ما بودیم و ما بودیم و بس
تنهایی و بیدار...
شب ها تا صبح جای خالی ات می نشیند روی آن صندلی چوبی کنار پنجره
و سازِ حسرتِ با تو بودن را می نوازد...
و روز ها صدایش گم میشود میان همهمه مردمی که سعی میکنند مرا از تنهایی در بیاورند...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
من
خلوت یک زخمم
بلدم تکیه کنم باز به دیوار خودم
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم
بلدم آه به آه از تو بگویم هر بار
تا بسازم قفس از غصهٔ بسیار خودم
پیش پایت دو سه خط شعر نوشتم، حالا
متنفر شدم از تک تک اشعار خودم
شاعری خیره سرم من،...
فریاد میزنم
فریادی خفقان آور
فریادی از جنس سکوت تنهایی هایم
فریادی که تن ژنده پوش پنجره های چهار دیواری ام را میلرزاند
فریادی که پر پرواز پرنده ها را از آنها گرفته است
فریادی که باعث توقف عبور رهگذران پیاده روی خیالم شده است
من یه آدمایی رو از زندگیم حذف کردم که یه روزی حتی ثانیه ای از هم بی خبر نبودیم...
منو از چی میترسونی؟! 😅👎🏻
رعناعرب پیج اینستاگرام: raana arb
گاهی نوشتن سخت میشود و از تو نوشتن سخت تر .. نمیدانم باید از چه بنویسم از تکرار غریبانه این روزها یا از حس های ضدو نقیض درون قلبم .. محبوبِ روزهای دورم میخواهم برای تو بنویسم .. از نبودنت نگویم که دردش رسیده به مغزواستخوانمان .. یا از بی...
موضوع : از دل برود هر آنکه از دیده برفت
همیشه که نباید از خوشی ها ی خود گفت ، بگذار یک بارم از تلخ ترین روز هایمان بگویم . آن روزهایی که کل شهر را با هم قدم می زدیم ، آن روزها که هیچ وقت تصور نمی کردم...
چاره ی بعضی از دردها؛ تنهاییه!
گاهی باید تنها باشیم، تا فراموش کنیم:
یه چیزایی رو، یه آدمایی رو، یه جاهایی رو، یه وقتایی رو و...
تا خودمونو از سرگردونی نجات بدیم!
تا علت بعضی چیزارو بدونیم! تا ثابت بشیم و ثابت کنیم!
تا زخم هامون مداوا بشه! سر به...
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم
اما برای شنفتن حرفاهای تو
گوش بسیار...
میشود من بغض کنم
تو بگویی :
مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی
میشود من بگو یم خدایا
تو بگویی جانم
میشود بیایی؟ تمنا میکنم ...
میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفرکرد
ولی خیلی سخته
تنهایی رو تنهایی تحمل کرد..
سر بزن
به کوچه ی خیالم
پراز تنهایی ست
تنهایی تقدیر ما نیست
ترجیح ماست