متن درد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات درد
درد
آن است نشود
آنچه که هستی باشی
چقدر بی بهانه نشستیم و شکستیم و ز درد دل گریستیم.؛
چقدر بی رحمانه ندیدیم و شنیدیم و ز درد دل قضاوت کردیم.؛
چقدر عاشقانه نوشتیم و سرودیم و دلی عاشق بنا کردیم.؛
چقدر آزادانه دلی خون و سیاه کردیم.؛
چقدر زیرکانه چهره بازی کردیم.؛
و چقدر، چقدر هایی که...
مال خوده من باش
دلتو بسپار به دلم
قلبمو میدم جاش
بدجوری میخوامت
غیرمن هرکی
که گفت دوستدارم
گوش نده
به حرفاش
مال خوده من باش!!!
درد دل را کس نمیداند چو غم
درد قلب را کس نمیداند چو زخم
آن یکی دردست و درمانش تویی
آن یکی اشک است و چشمانش تویی
این یکی دیگر ندارد طاقتی
درد هجران شد برایش عادتی
شمع و گل پروانه گردان دورشان
دیگری رفت بی خبر شد باز بی...
از آسمان باران میبارید و او اشک میریخت...
آب میشد میان رفت و آمد انسان هایی ک توجهی ب او نمیکردند...
آب میشد و صدایش بلند نمیشد..
کسی نگاهش هم نمیکرد..
دستهایش خشک شده بود..
پاهایش بی حس..
نگاهش قفل شده بود ب یک سمت..
همان سمتی ک دخترک کوچکی...
فقط اشک ریختن را دلیل ناراحتی ندانید..
فقط اشک ریختن را دلیل درد داشتن ندانید..
فقط گریه را نشان درد ندانید..
گاهی باید ب عمق چشمان یکدیگر نگاه کنیم!
چشم ها فریادهایی در سکوت دارند...
فریاد هایی ک ب جای شنیده شدن فقط باید دیده شوند..
صدایشان را با چشم...
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود...
عادتی که باور شود...
باوری که خاطر شود...
و خاطره ای که درد شود...
نه خس خس مستانه
نه سرفه های همواره
هبوط نیست برای من
شبانه های بسیاری
چه درد ها رجوع کرده.
به دست های گدایی
هبوط می کند هر دم
مهر و وفای خدایت!
مرض های من بد نیست...
فقط کمی درد دارم...
نمانده در بدن جانی.
درون من میخوابد...
مگر...
چجوری بهش فکر نکنم؟
من مثل ادمیم که یه جایی از بدنش درد میکنه
اون مگه میتونه به دردش فکر نکنه،که من بخوام به تویی که بند بند وجودم واست درد میکنه فکر نکنم؟
☔️♡↻ تا حالا به این جمله ی
(دردت به جونم) دقت کردین؟!
واقعا اگه از عمق وجود گفته بشه... دردارو کم میکنه به جون
یکی دیگه انتقالش میده :) ♡
نویسنده: ریحانه غلامی
میدونی چرا دیوونه ها میرن تیمارستان برای اینکه نتونستن درداشونو تحمل کنن خودشونو زدن به دیوونگی بعد عادت کردن اما الان یادشون نمیاد چه دردی دارن فقط میدونن درد الانشون دیونه بودنه شاید ادمی که دردش خیلیه و تحمل کرده تا ادمی که از دردش روانی شده بهتر باشه ولی...
دیوانگی اخ چه حس عجیبی است وقتی جوانی اما دلت پیر
وقتی میخندی اما پر از بغض
درد ما عشق و عاشقی نیست
درد ما دوری از یار نیست
کاش درد ما فراق یار بود
درد ما اگر گفتنی بود که دیوانه نمی شدیم
درد ما کاش فقط کمی سخت...
خون من می جوشد و لبریزِ غیرت می شود
وقتی از حُسنت میان جمع صحبت می شود
بی قرارم مثل سربازی که در خط نبرد
با خشاب خالی اش تسلیم قسمت می شود
هیچ دردی بدتر از افتادن یک مرد نیست
بی تو افتادن برایم دارد عادت می شود
دست...
سخت این نیست که دشمن سر دارت بزند
سخت این است که معشوقه کنارت بزند
هیچ تا حال شده حرف دلت را بزنی!
او به تو تهمت بیجای جسارت بزند
هیچ دیدی که کسی آمده باشد از راه
بنشیند به دلت دست به غارت بزند
هیچ تا حال شده عشق...خودش...
نباشی سال و ماه درد داره
تمام لحظه هایم درد داره
غمت آتش بزد دشت دلم سوخت
چه خاکستر که دودم درد داره
عجب زخم عمیقی در دلم هست
که امواج نگاهم درد داره
نصیحت ها کردنم همسایه ها
که این زخم زبان ها درد داره
خدا خود این دل...
بعضی دردها هم هست
که خاص خود آدمه
دردهایی که نمیشه به کسی گفت
اصلا هر چقدر هم در موردش حرف بزنی
بی فایدست و
از تلخیش کم نمیشه
چون کسی نمیتونه درکش کنه
مگه اینکه تجربه کرده باشه
دردهایی که مغز استخون آدم و میسوزونه...
دردهایی
که شب ها...