متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
هر شب رأس ساعت دلتنگی
سراغت را از ماه می گیرم 🌙
پرده اتاقت را کمی کنار بزن.
ماه را سپرده ام تا به جای من،
یک دل سیر نگاهت کند...❤️
فائزه حیدری
شوری عشق که باشد، دلتنگیم شیرین است.
نشود دیدن هر بارهٔ تو تکراری
تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاری
من به دیدار تو از دور قناعت کردم
نکند باز قدم از قدمت برداری
درد من دوری و دلتنگی و دلشورهٔ توست
چاره ای کن که برای تو ندارد کاری
با تو عاشق شدم و...
عشق احساس قشنگی ست که تاوان دارد
گریه و خنده و اندوه فراوان دارد
زندگی درنظرش مردن تدریجی نیست
ان که این شور ؛ میان دل بی جان دارد
هرکسی زهر جدایی بچشد از خم عشق
عشق برزخم دلش ؛ قدرت درمان دارد
و چه دور است ز نیرنگ و...
شب از نیمه که هیچ
از پسا نیمه هم گذشته و من
هنوز بیدارم...
چه بی اندازه دلتنگم امشب
و چقدر دامنه ی اندوهم، گستردگی دارد ...
صدای تیک تاک ساعت
همچون ناقوسِ بلندِ کلیسا
بر تمامِ وسعتِ سکوتِ شب، غلبه کرده
و من پُرَم از حجمِ سنگینِ نبودنش...
بس...
خورشید
برای تماشای چشم های تو
طلوع می کند
اگر بخاطر ماه نبود
هرگز غروب نمی کرد !
چون ماه نیز
همیشه دلتنگ
چشم های توست
مجید رفیع زاد
آخر همان شد که نبایدمیشد آخرهمان رفت که نباید میرفت
امروز همش این اهنگ رو تکراربود امروز لباسای تنم سیاه بود انگارکه لباسامم فهمیدن تو نیستی قلب دردو این بغضای لعنتی رهام نمیکنه مرورخاطراتت کارهرروزمه بی هوا ازخونه زدم بیرون تو دل بهار قدم میزنم گاهی نفسم با این آهنگ...
مث یک روح در دو بدن بودیم
تنها یک جای بود که باهم
تفاهم نداشتیم
اون روزی که من
لباس سیاه پوشیدم و تو (کفن) سفید
#دل تنگی
دلتنگ که می شوم، حس تک بیت های عاشقانه ای را دارم که دور ریخته شده اند؛ نمی دانم باید به کجا پناه ببرم.
زمزمه می شوم گوشه ی لب های عاشقانی که دیگر همراه یکدیگر نیستند.
نظیر شب های شاملو؛ به همان اندازه محزون...
اشک می شوم...
هوای چشمانم از *دوریت* ابریست...!!!
تُرکها یه اصطلاحی دارن میگن داریخماق
یه چیزی بین دلتنگی و بی حوصلگیِ!
یعنی جفتش هستی ولی نمیدونی دقیق کدومی
حالِ الان همه ی ما همینه!
جدا شدی، رفتی و ندیدی
که روزگار چگونه هر روز یک قطعه از پازل وجودم را جدا می کند و با خشم و غضب آنرا درون مشت ش پودر می کند و بر صفحه سیاه روزگارم فوت می کند. کاش دیرتر به تکه های قلبم برسد، بگذارد چند روز دیگر...
سال هاست هر صبح خورشیدِ آغوشت بر تنم طلوع می کند؛ در آشفتگی ها، سینه ات امانت دار اشک هایم می شود و به هنگام شادی، بازوانت شنوای خنده هایم.
شب هنگام که می رسد اما چشم باز می کنم. دلتنگی ها را به سینه ام می سپارم، دستانم را...
دل تنگم قد ماهی ای که موج او را به طرف شن های ساحل برده
و برای دریا دستو پامیزند گهگاهی
آب به طرف او می آید اما راهی برای نجات یافتن از این دوری نیست.
درد دارد این دوری طاقت فرسا...:)
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند
وای دل چون کودکی بی تو لجاجت می کند
اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نکرد
هیچ وقت عشقت ب دل فکر فراموشی نکرد
عشق من با تو به میزان تقدس می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد
دوستت...
باز پنج شنبه شد و جهانم پوچ شد
جای اغوش او سنگی سرد را اغوش می گیریم
تجربه ی معنی تناقص پر از خالی
آغاز
دلتنگی ست،
پاییز...