متن زمان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زمان
گذشت زمان آدم ها را نه منطقی می کند و نه عاقل.
فقط خسته می شوند و دست می کشند از خواسته هایشان!
زمان چیزِ عجیبی ست، می دود، به سرعت جلو می رود، مانند یک دونده دومیدانی. و زمانی که به صفر می رسد، آن لحظه است که می...
🍂
صبوری کن؛همه چیز را به زمان بسپار!
.
.
وقتش که برسد
زخمِ روی انگشتت پیوند میخورد.
ریحان های ترِ روی بام، خشک میشوند.
وقتش که برسد
دانه آفتابگردانی که کاشتی،به عشقِ خورشید، سرش را از خاک بیرون میاورد....
وقتش که برسد،
کسی می آید که دستانت را محکم...
زمان چیز عجیبیست !
آنقدر عجول است که حتی نمی ایستد کمی با آن گپ بزنی!!
مثل همان کودک پرانرژی و بازیگوشی که نمی خواهد به حرف بزرگ ترها گوش دهد
یا شبیه همان موتور سواری که کلاه گذاشته و صدایی نمیشنود و میگازد و میرود و تو فقط صدایش...
سیمرغ سرنوشت گذشت ایام راخوب نشانم داد ،بی مهری قافله عمر را که سوار بر اسب سرکش زمان تازیانه میزد بر جوانیم،یادش بخیر روزگاری بازیگر آینه ای بودم که برایم زیباترین سرود دنیا رامینواخت ،و من عاشقانه میرقصیدم ،تماشاگراین روزهایم مادر پیری بود که در پایم غمگینترین اهنگ دنیا را...
درون هر انسانی قاضی سختگیری نشسته که اورا به حبس ابد محکوم کرده
درون هر انسانی زندانبانی ایستاده
درون هر انسانی زندانی است با درهای همیشه باز
و ترسی که به قدمهایش فرصت حرکت نمی دهد
ترس ها اجازه تغییر نمی دهند
ترس ها را عادات ساخته اند
و عادات...
ادمی همیشه محدود به زمان است
اما کتاب تنها معجزه ایست که در گذشته از اینده سخن می گوید .
یلدا حقوردی
از من چه کاری ساخته است
وقتی کسی به دلخواه خود را در لجنزار به دار می آویزد
از من چه کاری ساخته است
وقتی کسی را می شناسم که لیاقت را دوست ندارد
و این منم ...
و زمان که هرگز نمی ایستد
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
گاهی اوقات برای زندگی با خودت زمانت را خالی کن...
وقت گذراندن با خودت را یاد بگیر..
که اگر تنهایت گذاشتند..
بلد باشی زندگی کنی...
نویسنده: vafa
لحظه ای که صدای خنده ات را شنیدم♪
زمان برایم ایستاد...
حال چند سال گذشته اما
من هنوز در آن لحظه ای که خندیدی
مانده ام... ❥
نباید میان این فصل بی فصلی ماند، باید رها شد حتی اگر یاس و ناامیدی بر پیکره عالم سایه گسترده باشد ،تو باز هم می توانی نقطه پرگار دنیای خودت باشی و جانت را از این خزان رهاسازی، چراکه جهان هر چقدر هم که زمستان و سوز ببیند باز یادش...
نگاهی سرد بر این ساعت
کمی در حال خود ماندن
زمان درگیر یک کابوس
برایم می رسد \خواندن\
و میخوانم که : دریابی چرا نیستی ...
حمید پناهی زاده
ای زمان آرامتر...من هنوز کودکی نکرده ام ُ،هنوز از درخت خاطره میوه ای نچیده ام.ذهن من هنوز دنبال گاری پیرمردخمیده نفت فروش در کوچه پس کوچه های کودکیم میدود؛گاهی خطراتم رنگ جوجه زرد با تعویض نان خشک و پلاستیک میگیرد وگاهی گرم میشود از بخاری برقی یا نفتی شبانه. ای...