دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
چشمان تو شعری ست که صد قافیه داردامّا چه کنم؟ با دل من زاویه دارد!این آبی بی واهمه، این شهر ستارهچون علم نجوم است که صد فرضیه داردچشمان تو معدنی از نور و بلور استدنیا به غنی سازی آن حاشیه دارداین سفرهٔ رنگین قلمکار، کجای ست؟کز فلفل و نعنا و نمک، ادویه دارد!؟این باغ پُر از برکت و این جنگل مخملباران شکوفه ست که هر ثانیه دارداین دُرّ یتیمی ست که دلخواه جهان ستهر عاشق دلخسته از آن سهمیه دارداین قدر مرا از درِ خود ب...
عاشقان کشتگان معشوقندهر که زنده ست در خطر باشد...
مستی ده و هستی ده ای غمزه خمارهتو دلبر و استادی ما عاشق و این کاره...
عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد...
باران بباردمننیز عاشق میشومدرون آغوشخیس چشمانتلیلا مشهدی...
بین خودمان باشد عاشق که شدم مُردماو خیره به من زل زد من نیز تکان خوردمبین خودمان باشد دل محو نگاهش شدتا خواست بجنبد دل افتاده به دامش شدبین خودمان باشد آبم شد و نانم شدمثل خوره ام میخورد غارتگر جانم شدبین خودمان باشد باهم به سفر رفتیمهی این ور و هی آن ور کارون و خزر رفتیمبین خودمان باشد او راز و نیازم شدهنگام عبادت او مقصود نمازم شدبین خودمان باشد از روی دلم رد شدآن روز که اومیرفت انگار هوا بد شدباران خزان آن ر...
ایستاده ام در هوایی که هوای تو را دارد شهرمان به شوق پاکی قدم هایت لباس تماما سفیدش را به تن کرده و تمام جاده های منتهی به تو با عشق انتظار امدنت را می کشند و من موهایم را نبافته ام تا لحظه ای که از راه برسی، همچنان مثل قلبم بی تاب آمدنت باشند... آرام جان من اکنون اینجا در حوالی من تنها کسی که میشود عاشقش بودو با عشق انتظارش را کشید، تویی! در این هوا زیر نگاه تمام شهر، با تمام آشفتگی من به آغوشم بیا... الهه سابقی...
یک جفت پرنده ی عاشقکنار پنجره ای در خیابانکز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیزخنک هوایی ست که می وزدو خیابانی که انتظار تو را می کشدرعنا ابراهیمی فرد...
یک نفر دل به شما بست، همینست که هستاگر او عاشق اگر مست، همینست که هستبی تو این ثانیه ها را نفسی بند نبوداسم این حادثه عشق ست، همینست که هستمثل جنگاور رومی که برای تو نهدجان خود را به کف دست، همینست که هستباید از دلخوری باغچه پرهیز نکرداگر او با دل ما هست، همینست که هستبا تو از فاصله معنای عجیبی دارمگاه اندازه ی یک شست، همینست که هستباز پیغام دلم را به نگاهت برسانکه کسی دل به شما بست، همینست که هستارس آرا...
یه عمر درراه دوست جان بدهی...بعد...بهترین دوست عاشق زنت باشه!...
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد...
در من زنی ست، --پُر از جنون!چنان عاشقکه هرگزخیال عاقل شدن ندارد! لیلا طیبی (رها)...
رفتنت رفتن جانست کمی حوصله کنآتشی بر دو جهانست کمی حوصله کنماه بیرون زده گاهی به تماشا بنشینعشق بی پرده عیانست کمی حوصله کنچشم تو چشمه ی عشقست و نگاهت چون رودرود عشق تو روانست کمی حوصله کنخنده بر روی لبت باز قیامت کردهدلم از عشق نشانست کمی حوصله کنباورم نیست که من عاشق چشمت شده امعشق هم سرّ نهانست کمی حوصله کنهر کجا پا بنهی دلبری آغاز شودمهر تو در دل و جانست کمی حوصله کن... ارس آرامی...
رفتنت رفتن جان ست کمی حوصله کنآتشی بر دو جهان ست کمی حوصله کنماه بیرون زده گاهی به تماشا بنشینعشق بی پرده عیان ست کمی حوصله کنچشم تو چشمهٔ عشق ست و نگاهت چون رودرود عشق تو روان ست کمی حوصله کنخنده بر روی لبت باز قیامت کردهدلم از عشق نشان ست کمی حوصله کنباورم نیست که من عاشق چشمت شده امعشق هم سرّ نهان ست کمی حوصله کنهر کجا پا بنهی دلبری آغاز شودمهر تو در دل و جان ست کمی حوصله کنارس آرامی...
چه کنم آدم سابق بشم دوباره بایادت عاشق نشم...
یک نفر دل به شما بست، همین ست که هستاگر او عاشق اگر مست، همین ست که هستبی تو این ثانیه ها را نفسی بند نبوداسم این حادثه عشق ست، همین ست که هستمثل جنگاور رومی که برای تو نهدجان خود را به کف دست، همین ست که هستباید از دلخوری باغچه پرهیز نکرداگر او با دل ما هست، همین ست که هستبا تو از فاصله معنای عجیبی دارمگاه اندازه یک شست، همین ست که هستباز پیغام دلم را به نگاهت برسانکه کسی دل به شما بست، همین ست که هستارس آرامی...
پاییز که می شودخدا غزل می گویدپر از مراعات نظیر و آرایهانار و لب یاررنگ عشاق و برگهاباران و چشمانسرد و زرد و دردخش خش برگ و خس خس سینهغُرغر و شُرشر و نَم نم ابرهاقافیه باران و ناودانردیفش چتر خیس ...بخداوندی خدا قسمخدا عاشق است !چرا نمی فهمید؟...
هنگامی که عاشق کسی هستید باید بهترین چیزی را که دارید به او پیشکش کنید. بهترین چیزی که می توانیم به دیگری بدهیم همان حضور واقعی در کنار اوست.پیش از آنکه بتوانید حضوری تمام و کمال در کنار دیگری داشته باشید باید یاد بگیرید تا همان گونه در کنار خودتان حضور داشته باشید.- تیچ نات هان- نیلوفر و مرداب...
زندگی حلال کسانی که عاشقند...
تورا همانند مهر خورشید که از گریبان شب بیرون می آیدتا باز با بوسه ای بر لبان صبح عاشق شود، دوست می دارمارس آرامی...
عاشق آن نیست که هرلحظه زند لاف محبت مرد آنست که لب بندد و بازو بگشاید...
آن که رفتنی است می رود، با بهانه های کوچک و بزرگآن که بی حساب عاشق است بی بهانه ماندنی است......
ِدوستش دارم!فقط در کنار اوست که میتوانم خودِ واقعی ام باشم..میان عشق های آبکی و آغوش هایبی در و پیکر این زمانه، تنها کسیست که آغوششبرای من بوی امنیت و آرامش میدهد.. حضورش دلگرمی هر روزه ی من شدهشاید مانند دیگران رمانتیک بازی بلد نباشد ، ولیقلق آرام کردن مرا خوب بلد است ، میداند کجا باید سکوتکند و کجا نازم را با جان و دل بخرد ...بلد است چگونه منه سرکشِ لجباز را سر عقل بیاورد و از من آدمیآرام و عاشق بسازد ...بلد است چگونه رف...
هر کسی لایق آن نیست که عاشق باشد...
آقای کاظم بهمنی یه شاه بیت خیلی قشنگ دارن که میگه: دلبرت هر قدر زیباتر، غمت هم بیشتر پشت عاشق را همین آزارها تا می کنداین تک بیت خیلی زیبا غم عاشق رو به تصویر کشیده. بنظرم زیبایی ای که آقای بهمنی ازش حرف زدن نه تنها ظاهری نیست بلکه از اعماق وجود معشوق سرچشمه گرفته. زیبایی فقط یک واژه ی مبهم برای بیان کردنه ؛ وگرنه که مهربونی و محبت بی قید و شرط هم زیبایی محسوب میشه. حتی خنده ها و طرز راه رفتن هم می تونه از زیبایی های محبوب باشه :)عاشق...
من شکستم تا تو را عاشق کنمبعد من باران فقط آب است و بسهر که بعد از من سراغت را گرفتزشت یا زیبا فقط خواب است و بسارس آرامی...
×مثل من هیچ کسی آه ،گرفتار تو نیست هیچ کس جز منِ مجنون که سزاوار تو نیست درد شیرینی و ای شور تو افتاد به جان آه فرهاد چو من ،تشنه ی دیدار تو نیست ناعلاج است غم عشقت و درمان نشود مثل من هیچ کسی عاشق و بیمار تو نیست من خودم خواستم اینگونه خرابت بشوم کار دل بوده و اصلا که به اصرار تو نیست در همه عالم و آفاق برای دل من مثل تو، هیچ کسی نیست و تکرار تو نیست...
میدانم از راه میرسیشاید هم موهایت سپید شده باشدو یک کلاه لبه دار مشکی هم بر سر داشته باشیبا عصایت بیاییو همان چشمان... شاید من کمرم خمیده باشدموهایم سپید ،فرقشان را باز کرده ام و شانه زده ام و هر روز نگاهی به کوچه می اندازم ببینم هنوز نیامده ای...و اما روزی بیایی،اخ از ان روزکتابهایم عاشق می شوندفنجانم عاشق می شود\ص \عاشق می شودنه\ ص\ دیووانه می شوددفترچه کهنه و قدیمی ام رابه تو تقدیم میکنمتو هم حرف بزن از س...
یک کافه، دو دلبر ودو فنجان چایی آهنگ و سه تار و یک شب رؤ یایی یک محفل عشق، با دو قلب عاشق ای یار، نصیبت این چنین شبهایی......
بدون چتر و باران هم؛ می شود عاشق شدوُ، --عاشق ماند! ♡کوهستان های کوردستان شاهد من اند. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)انجمن شعر و ادب رها (میخانه)...
بچه بودم از کجا میدونستم ؟!!!تازه 18سالم بود به قول تُرکا گورممیش بودم مامان رفتنی میگفت ها بچه میری شهر هزار جور دختر رنگ و به رنگمیبینی نکنه عااااشق بشی هاااا!!! به اون دل لامصبت قفل زنجیر بزن اصلا دختر دیدی سرتو بنداز زمین استه برو استه بیا هزار بار سفارش کرد من تورو میفرستم درس بخونی نمیفرستم بری اللی تللی هاااا بفهمم دست از پا خطا کردی برمیگردونمت روستا طفلی میدونست دل نازکم زود دل میبندم هنوز ترم اولی بودم ولی به همه گف...
یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می کردم، انگار ظرفی درون سینه ام جا داشت که پر از مایعی گران بها بود و من می ترسیدم که این مایع گران بها از درون آن جاری شود. - رودین - ایوان تورگنیف...
بناز دریا!ماهی عاشقپلکی نداردبرای بستن...
من عاقل ترین بودم اما با نگاهت مجنون شدمکاف گاف...
برگ افتاده زِ خاک کنار شاخه ی چنارنگاه او به شهر...به تنها عابر عاشق!فرو ریخته گیسوان رسیده زخاکخواهان یک کمکاز ذره، ذره ی خاکنگاه او به زیر پادارد هزار معنا...غم و غصه ها می لرزاند شانه را...اشک چشمانش نم می کند راهشبا نگاهش، برگ افتاده زِ خاکمی خواند کنارش تنها عابر شهر راچه خوب می دانندحرف همدیگر رامی آید باد، با خروش...می خواند به گوشراز پنهانش را!برگ افتاده زِ خاک عاشق شده عاشق...!رعنا ابراهیمی فرد...
زندگی همیشه ...بر وفق مراد ما نیستهر نگاهی ...نگاه یک عاشق نیستزندگی ادامه خواهد داشتهر چند ...کسی که دوستش داریمبا ما نیستروز ها می گذرد دریابیملحظه ها ...کمتر از این دنیا نیستبیا باورمان این باشدهر گلی ...در خاک خود روییدنی ستپایان هر اتفاق غم انگیزی ...بی شک آغاز دوباره ایسترعنا ابراهیمی فرد...
گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستیمن عاشق توام تو بگو یار کیستی...
آتش زنم قلبی را که ضربان گیرد با دیدَنَت!ویران کنم چَشمی را که جادویَت شده! من عاشقَم ! عاشقِ چشمانِ تو ! تا که تو را می بینم غرق در خنده ام !اما ناگهان به خود که می آیم میبینم نیستی رفتی و من را میان انبوهی از شیشه قرار دادی که هر کدام بشکند بعد تو حکم مرگم را امضا کرده ام تو که بودی دیگر نگران رفتن شیشه ای در تن خسته ام نبودمشاید تو برایم جان فدایی میکردی...
عشق قشنگترین چیزیه که هر کسی توی زندگیش تجربه میکنه و خیلی از ما فکر میکنیم در نوجوانی دچار عشق شدیم و فکر میکنیم باید بر اساس احساسات تصمیم بگیریم در صورتی که اشتباه ترین کار ممکن رو انجام میدیم .اسم این احساس و روابط عشق نیست و ما فقط این کلمه مقدس را خراب میکنیم تمام عشق های دنیوی عشق مجازی هستند حتی وقتی میگوییم من عاشق مادرم هستم ؛ باز هم غلط است باز هم داریم اشتباه میکنیم . تنها عش مقدس و حقیقی عشق به خداست . همیشه آدم هایی هستند که اد...
پذیرفتن واقعیت، سخت نیستپذیرفتن دلتنگیه که سخته!آنچه که مرا درد داده، عشق بودهو زخماش را سپاس دارم،وتنها چیزی را که از خدا خواستم اینه که،به من توانایی بدهکه تا لحظه آخر زندگیم، همینجوریعاشق باشم که همین الان هستمبرای این آنوقت زندگی را تحمل خواهم کرد.دوست داشتن رمز زندگیهو چقدر قشنگه!و چقدر، چقدر قشنگهکه هم درده هم مرهم..!...
بین تو و عاشقی ات فاصله ها می بینمتا رسیدنت به عشق مرحله ها می بینمواگر کار دل و عشق به دعوا بکشدرد پای تو در این مسئله ها می بینمتو نباشی شهر دلم تاریک و سرد استو اگر باشی در آن زلزله ها می بینمیک قدم مانده به خود کشتن این عاشق مستدر دستانت پر از آبله ها می بینمآنکه یک عمر به دزدیدن من آمده بودآخرین دزد در این سلسله ها می بینم...
ندانم عاشقم مستم چه هستم ؟ همی دانم دلی پر درد دارم...
رُسوای من کردهچشم همیشه خیسرُسوای عالممواسه کسی که نیس ......
عجب بغضی در این جان می فشاریعجب رخی، بر این دیوانه دل، تو می گشاییتو آن گیسو پریشانِ همان صحرا و دشتیعجب عشقی در این عاشق دلان تو می نشانی مبینا سایه وند...
عاشقت بودم من از روز ازلروی زیبای تو شاه بیتِ غزلقدّ تو چون سرو و لب همرنگ گُلعشقم این چشم است داری یا عسل؟؟!!مثل یوسُف، چون روی در بین جمعراه می افتد سرِ عشقت، جَدلیک نفس بی یاد تو گر سر شودمی رسد آن دم مرا، پیکِ اجلوعده ای دادی که میبوسی مراپس بیا و کن به این قولت عملبس کن این جور و ستم ها را که شداشکِ \شیدا\ در غمت، ضرب المثل! به قلم شریفه محسنی \شیدا\...
هیچی برای یه عاشق تلخ تر و سخت تر از این نیست که احساس کنه رفتارِ معشوقشدیگه اون عشق سابق رو نداره...🚶🏻♀از عاشقتون غافل نشید🙂خب؟!...
مردها وقتی عاشق می شوند به دنیا می آیندو زن ها عاشق که می شوند...می میرند :) !!!ویسلاوا شیمبورسکا✍🏻...
بچه عجیب ترین موجود دنیاست! مى آید، مادرت می کند، عاشقت می کند، یک دلواپسی ابدى را در وجودت میکارد، تا آخرین لحظه عمر، عاشق نگهت می دارد و تمام!به گمانم مادر بودن یک نوع دیوانگى است. وقتی مادر می شوى، رنجى ابدى بسراغت مى آید، رنجى نشات گرفته از عشقی عمیق. مادر که مى شوى، دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود. مادر که مى شوى، انگار انسان دیگرى مى شوى، کسی که وجودش سرشار از عشق، شادی، غم، جنون و دیوانگى است …...
در شهری که مشکی رنگ عشق استمن عاشق دختری با چادر رنگی شدم!ارس آرامی...
دلم بس کن اِسمِشُچقدتکرارمی کنیسَرَم رفت توهِی رویحِسّت اصرارمی کنیجون هرکی دوس داریدل عاشق ولم کنبسّه تنهانگاهیبه چشای ترم کن ......