پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چه دردناک است وقتی دردی در سینه ات تلنبار شود ونتوانی بازگویش کنی،و عکس آن را به زبان بیاوری...شعر: حاجی جلال گلالیبرگردان اشعار: زانا کوردستانی...
گاه وصل است و گاه هجرگاه هایِ ممتدِ دردناکِ؛ از زایشگاه به آرامگاه!شیما رحمانی...
کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند...علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشتحالا که چشمام دارند سیاهی میرند ، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. ^---^---^--^--^--^-^-^-^ به همین مناسبت جانسوز ... مراسم خاکسپاری آنمرحومه از درب منزل به سمت خانه ابدیش ...داغی که بر دل خیلی ها نشست .... اما علی نفهمیداشک باران...
و ما درد خواهیم کشید به هنگام دوریبه هنگام فراق شبانگاه که غم بر سینه هایمان رخت اندازددرد خواهیم کشید به راستی که عشق دردناک است...
هیچی برای یه عاشق تلخ تر و سخت تر از این نیست که احساس کنه رفتارِ معشوقشدیگه اون عشق سابق رو نداره...🚶🏻♀از عاشقتون غافل نشید🙂خب؟!...
از خواب ک بیدار شدم باز هم روی بدنم کبود شده بود.. هر بار یک زخم یا کبودی.. بدون درد هم نبودند.. زخم ها میسوختند و کبودی ها درد داشتند.. اما من ک خودزنی نمیکردم! یا... کتک نخورده بودم.. آن هم هرشب.. هر شب... و باز هم.. هرشب.. این بار تصمیمم را گرفتم.. لباس پوشیده و آماده شدم.. و راه افتادم! .... وارد بیمارستان شدم و نام دکتر را جستجو کردم.. متخصص پوست.. آزمایش برای کبودی های بدنم نوشت اما زخم ها را عادی نمیدانست....
چه قدر دردناک است این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک «آدم» به «آدم» دیگری پناه برده ایم ... اعتیاد به آدم ها بدترین نوع اعتیاد است....
و گاه همه چیز دست ب دست هم میدهند.. تا بهترین روزهای زندگی ات...... مرگبار ترینشان باشند... دردناک ترینشان باشند... بهترین روزهای زندگی دیگران... همان اعصاب خوردکن ترین روزهای زندگی من است... نزدیک من نشو... دستگاه پاسخ گویی خراب است... نمیخواهم دلتان خدشه دار شود.. نویسنده: vafa \وفا\...
فریاد خودت از درون وجودت را شنیده ای؟ کر کننده است... نویسنده: vafa \وفا\...
+~°شاید اونقدری دور باشی که صدام بهت نرسه،ولی...°+من اونقدری بلند° اونقدری از اعماق وجودم °+اونقدری درد ناکگفتم:... (لطفا نرو)∆به قلم:فاطمه حمیدی(💙Abinaffsh💜)∆...
✓ مروری کوتاه: [برای ایام نحس کرونا] انجام دادیم،،،تمام بازی هایی را که بلد بودیم،عکس های خانوادگی زیر و رو شد،خاطرات دور و نزدیک ورق خورد،در قرنطینه ی چندماهه!برگشتیم به پاره ی گم شده مان .کتاب خواندیمحرف زدیم، شنیدیم، خندیدیم و، --گریستیم! بعضی اوقات به روی خود نیاوردیم بازی کردیم --ورزش کردیم. --لایو رفتیم --آواز خواندیم --شعر گفتیموموزه ی لوررا دیدیم!ها؛...
خیلی وقت بود ؛ که حال و هوای روز هایش خاکستری بود .تمام عواطف و احساساتش را درست در میان جیغ و فریاد های سوختم سوختمش در آخرین روز زندگی اش جا گذاشت .حال قدم زدن در خیابان امری دردناک بود همان جایی که در مقابل نگاه های ترحم آمیز مردم سرش را پایین می انداخت ، اما چیزی که آزارش می داد برق رضایت در چشمان دختران هم سن و سالش بود ، زمزمه های مسخره شان روحش را تکه تکه می کردند «دیگر زیبا نیست ، صورتش در اسید سوخت ، جوانیش به باد رفت »کاش می توانس...
غرق در خواب طنین ناله های زنانه اش سکوت مرگبار شب را می شکست ، روتختی یاسی رنگ را چنگ می زد و در خود می پیچید !کلمات نامفهومی را زمزمه می کرد کلماتی لبریز از التماس ...عرق های ریز و درشت از پیشانی اش می چکید و هق هقش با تیک تاک ساعت هماهنگ شده بوددر آنی از لحظه بر جای نشست قفسه سینه اش به تندی عقب و جلو می رفت سینه اش خس خس می کرد . کشان کشان خودش و به در کشویی تراس رساند انگشتان باریک و لرزانش در را لمس کرد سرش را پایین انداخت و مدتی بی حر...
دردناک است...!من برای تو می نویسم وبه نام دیگری تعبیرش می کنند...!⭐سعید بیات⭐...
از عمق شب ستاره ای آمد نفس زناندر موج اشک های من افتاد و جان سپردچون چشم آهویی که بر سر چشمه ای رسیدچون قلب آهویی که به سرچشمه ای فسردبا مرگ او ستاره ی قلبم به سینه سوختبا مرگ او پرنده ی شعرم ز لب پریدبادی وزید و زوزه کشان آب را شکستابری رسید و مرتع مهتاب را چریدآن قاصد هراسان با آن شتاب و شوردر حیرتم ز دشت کدام آسمان گسست؟گر با لبش نبود سرودی چرا فسرد ؟گر با دلش نبود پیامی چرا شکست ؟چشمم هزار پرسش اینگونه دردناکبر ب...
خاطراتی هستکه آدم هایش رفته انداین خاطرات غم انگیز استولی آن خاطراتکه آدم هایش حضور دارنداما شبیه گذشته نیستندبسیار دردناک تر است......
گاهی وقت ها زندگیت دست زمان است اگر کمی زمان عقب و جلو شود اگر کمی تغییر کند تمام زندگی ات زیر و رو میشود ، امروز فهمیدم ، زمان در زندگی انسان ها بیشتر از خودشان تاثیر دارد !در همه ی زندگی ام از این به بعد باید درد امروز را بکشم ،درد ۳ دقیقه ، فقط همان ۳ دقیقه چنان زندگیم را عوض کرد که سالها بدست نیاوردنت نمی توانست این کار را کند .دیدن واقعیت از شنیدنش دردناک تر است !بعضی مواقع با خودمان فکر میکنیم کاش میمیردم ولی آنروز را تجربه نمیکردم .....
خراش دردناکی بود بر چهره ی زمین آسمان خراش...
موقع دلتنگی برای عزیزت است که می فهمی چقدر تنهایی! می فهمی دنیای بزرگِ بزرگِ تو تا چه اندازه کوچک و حقیر است. می فهمی دستی که از زمین و آسمان کوتاه است، تنها یک اصطلاح نیست، واقعیت دردناک زندگی خودت است.مثل اینکه از گودالی، دره ای، چاهی عمیق و تاریک سُر بخوری به عمق، به ته جایی که معلوم نیست کجاست. می سُری پایین و پایین تر . نه حرفی می زنی ، نه تلاشی می کنی، نه فکر نجاتی و نه حتی فقط برای اینکه کاری کرده باشی ، دستت را به جایی بند می کنی. یک جو...
صبر کردن دردناک است. فراموش کردن دردناک است. ولی ندانستن اینکه کدام را انجام دهی بدترین نوع رنج کشیدن است....
زشت ترین زیبای جهان شدیآن زمان که بلعیدمدردناک ترین بغض تا امروزم را...
مادر!می گویند دردناکترین کلمه *آخ* استمادرم امروز که روز توست با تمام وجودم می گویمآخ که مادرم نیست کنارمروزت در اسمان ها مبارک...
واقعا دردناک است... حرفی برای گفتن نداشته باشی،با کسی که تا “ دیروز”تمام حرف هایت را فقط به او میگفتی ......
در بعضی از طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت...متوجه میشوی بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد...متوجه میشوی روی بعضیها هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد...میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان کامل شناخت...و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست!آگاه شدن تاوان دارد...ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،این آگاهی دردناک است،اما هرگز تلخ نیست...!...
یکی از دردناکترین لحظه ها در زندگی احتمالا لحظه ای است که آدم می بیند سالهای پیش رویش،کمتر از سالهای پشت سرش هستند....
بیشتر مواقع دردناک ترین سنگها را ،از کسی خواهی خورد،که برایش سنگ تمام گذاشته ای!!...
دردناک استباران بباردخیس شومو بدانم توگرمای دستت مال من نیستپای به پای دیگری راه میرویزیر چتری که خودم به تو داده بودم. . ....