متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
جدیدا فارغ از هق هق شدم... بعد از
نمی دانم چرا عاشق شدم بعد از...
من اقیانوس انبوهی شدم... بعد از
دوباره خواستم، کوهی شدم بعد از...
حریف گرگ ها سگ ها شدم بعد از...
عجین جن و بی پروا شدم بعد از...
چرا درگیر خوش بختی شدم بعد از؟...
گفتی: «برو!» آدم مگر جان خودش را می گذارد می رود؟
معشوقه را در غصه ها یک مرد تنها می گذارد می رود؟
بگذار تا مَردم بگویند: «آهنم»، یا اینکه من اهریمنم
اما به پای عشق تو بی «تا» ترین بودن منم
زیبا ترین! دوشیزه ی غمگین من! معشوق خوش...
صبری بکن خانم! وقتی که می رقصی
محو شما میشه منظومه ی شمسی ...!
اصلا نمی خواستم، اینطوری عاشق شم
ترسیده بودم باز درگیر هق هق شم ...
اما نگاه تو محصول آرامش
تو دائما خوبِ بی وقفه بی خواهش
عاشق بشیم اصلاً، مثل دوتا ناشی!
خاصه برای من هرچی...
سار! شاید علت اینکه دلم می لرزد است
چون که قلبم شاخه ی خشکی که از آن پر زد است
فکر من مشغول تاریخی ست تکراری در عشق
ابر دلگیر اعتقادش:قطره ها می افتد است
شک بکن بعدش یقین آلود همراهم بیا
عشق تو تک اعتقاد قلب مردی مرتد است...
تب های من پُر از، بهانه ی عشق ست!
لب های من پُر از، ترانه ی عشق ست!
شب های من پُر از، ستاره ی احساس؛
دنیای من پُر از، جوانه ی عشق ست
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.
وجودم با تو سرشار وفا شد؛
سراسر شور و دنیای صفا شد؛
میانِ جان شکفت از تو، گلِ عشق؛
و احساسم به مهرت مبتلا شد!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
هر چقدر هم نصیحت کنی
نه صداتو میشنوه
نه صورتتو میبینه
آدم عاشق
فقط دوست داره به عشقش برسه
همین
یادمه خیلی قشنگ میگفت : عاشقتم!
از اون عاشق هستم هایی که، دلت میرفت
یجوری نگاه میگرد، یه شکلی بهت اهمیت میداد و یجوری عصبیت میکرد که نمیتونستی به دروغش شک کنی ؛ اما درست وقتی که در قلبمو براش باز کردم و خواستم تسلیم سرنوشت بشم، تفنگی که پشت...
و عشق
در آغوش ما
گلوله خورد
-علیرضا مرادی
امشب وقتی که دوباره به ستاره ها نگاه میکنم، وقتی دوباره با ماه حرف میزنم، وقتی که دوباره به صدای آسمون گوش میدم یاد تو می افتم و این یعنی هنوز به شدت عاشقتم..
آن لحظه که به هم قول دادیم همدیگر را بسازیم
آن لحظه که قول دادیم در برابر حرف های هم سر تعظیم فرود آوریم
آن لحظه که قول دادیم در مقابل سختی ها و مشکلات برای همدیگر بجنگیم
آن لحظه را میتوان به عنوان قشنگ ترین لحظه قاب گرفت
دلبرکم...
عشقای قبل توسوء تفاهم بود توعاشقم کردی بایه نگاهت زود توی مسیرعشق من اول راهم امادعام اینه توقلب توجاشم
عشق را در چشمان گرگی دیدم که از عشق آهو از عرش به فرش افتاده بود
نویسنده :المیراپناهی درین کبود
با من بیا
بیا بنشین تا بخوانمت
طومار عمر رفته ی خود را به پای تو...
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
چشمهایم
در انتظار دیدارت
تا ابد بیدار می ماند
چرا که عشق
در قامت نامت
آشکار گشته است
چون خورشیدی تابنده
چگونه بی تو باشم
تویی که
چون باران
باریدی
بر شب بوهای باغچه ی دل
و عطر حضورت
پیچید در کوچه ی دلتنگی ام
-بادصبا
بین ساختن نیمکت وُ،
هیزم،،،
سردرگم مانده ست نجار
***
درختِ خشکیده
از عشق
چه می فهمد؟!
-زانا کوردستانی
لبم را تا به مهرت باز کردم
به نامت عشق را آغاز کردم
چو دستم را به دستانت سپردم
ز شوق روی تو پرواز کردم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی