متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
با عکس هایت دردِدل کردن چه زیباست!
گاهی تو را در خواب می بینم عزیزم!
حالی نپرس از من که ویرانم برایت...
من چندسالی هست غمگینم... عزیزم...
رودم که در خود می روم هی سمت دیروز
هی زخم هی نیش از شکستن خورده ام من!
گفتی بگویم زندگی زیباست اما......
آخرین خاطره ام با تو
نگاهت بود با آن چشمان بی فروغ
لبهایی بود که نتوانست دردش را فریاد بزند
دستان سرد و بی جانی بود
که به سختی موهایم را شانه زد
نفسهای به شماره افتاده ای بود
که در باورمان نمیگنجید
نفسهای آخر باشد
تمام اینها به آتشم...
قلبم در آتش می سوخت و کاری از دستم برنمی آمد. تماشای نابودی خود، لحظهٔ وحشتناکی است، و من هرگز احساس آن لحظه را از یاد نخواهم برد.
پریا دلشب
سرازیر شدم همراه باران
چترت شد در مقابلم
کنار بزن آن چتر کینه را
بنگر به دل باران زده ام
- منِ خود خواه غمگین -
از ان روزی که تو نیستی، خواسته من تو را دوباره دیدن بود، تو را دوباره پیدا کردن، یک بار دیگر فقط یک بار. به خوبی میدانم که عطش من از این یک بار دیدن تو سیراب نخواهد شد ولی چه قولی از این...
بیا وقت وصال است
دلم تنگ و چشم در انتظار است
بیا دل خون شدم من ز دوری
بیا کاش که من دست بکشم از دیدنت در وقت کوری
بیا قلب من باور نداره
چشم از دوریت باران بهاره
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
از دوریت قلبم...
میاد اون روز که،تقاص قلب خورد منو پس بدی یه جوری که،
دنبالم میگردی اما منو نمی بینی دیگه
هادی هاتف چشم براه
برگ های پاییز آرام آرام میریزد....
برف آرام آرام روی درختان بدون برگ می نشیند....
بهار شد.....
شکوفه ها آرام آرام باز میشوند
و همه اینها در نبود تو گذشت!:)
و من در حسرت قدم زدن با تو در هوای پاییزی ماندم....
و من در حسرت برف بازی با تو...
از لحظه لحظه کنار اونی که دوستش داری و کنارش آرومی نهایت استفاده کن لذت ببر شاید اون لحظه ها دیگه تکرار نشه شاید دیگه نباشه🖤!!!
نیمه شب از خیابان ها سراغم بگیر
روزگار عاشقی یعنی همین
باید اتوبوس خودم را عوض کنم
دیگر سالهاست...
طُ را در صندلیِ آخر نمی بینم
🔹 [ سردار ] https://gerdioz.blog.ir/
پارسال این موقع فکر میکردم خوشبختی در آینده ست اما حالا چه تلخ می فهمم خوشبختی روزای خوشی بود که با تو گذشت و خاطره شد 🖤
گویند که خدا...
ساکنِ دلهای ، بشکسته است
آری ..........
گنج در میانِ ، خانه ی ویرانه است
🔹 [ سردار ]
در زادگاه ِ من..
نه خیابانی است و نه کافه های دنج
من اندوهِ تو را به صخره ها و کوهستآن می برم
🔹 [سردار ]
با بقیه میخوری با ما چرا. ......تلوتلو🖤😏
برای عطر بودنت
خنده های بی دلیل و طولانی ات
برای آغوش گرمت هنگام خستگی ام
نگاه های کنجکاوت ، در اولین دیدارت
برای حضورت در عمیق ترین نقطه ی وجودم
برایِ چشمهایت ، نگاهت
وقتی سکوت میکنی تا بفهمم
از طُ ممنونم
در وجود طُ طبیعتی است بکر
هوایی پاک و رودی خروشان
شالیزاری با طراوت...
گندم زاری پر از برکت..
آسمانی همیشه آبی
و دریایی زلال و آرام
چقدر وجود تو خوب است
یادش بخیر
پارسال همین موقع صدای خنده هامان بلند بود اما حالا من ماندم و قاب عکسی با روبان مشکی🖤
هر کسی را بهر کاری ساختند
ما را بهر دیوانه گی