️ در کنار دلبرم آرامشے آمد به دل باز آغوشش مرامست و خرابم مے کند چشمهایش چشمہ احساس شد عاشق شدم لعل لبهایش مرامست از شرابم مے کند....️ ️️️
. مست شده ام در این طلوع زیبا همراه صبح بخیرهایت عالمی را دیوانه می کند وقتی صبح بخیر را از زبانت می ریزی... ️️️
صبح ما را به هم آمیز با عطر تنت مست ان بوے دل انگیز ترین یاسم ڪن... ️️️
کیست به یاد چشم تو ، مست ؟ منم ، منم ، منم ...
ما مست نمیکنیم ک حالمون خوب بشه مست میکنیم ک یادمون بره حالمون بده
تو بعد از کشف الکل شاعرانه ترین کشف بشری! من از سرودن تو مست می شوم.
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار ... مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من . . .
در سر هوس عشق تو دارم همه روز در عشق تو مست و بیقرارم همه روز ️️️
مست شده ام در این طلوع زیبا همراه صبح بخیرهایت عالمی را دیوانه می کند وقتی صبح بخیر را از زبانت می ریزی... ️️️
گفتم ای دل، نروی؟خار شوی، زار شوی بر سرِ آن دار شوی بی بَر و بی بار شوی نکند دام نهد؟خام شوی، رام شوی؟ نپَری جلد شوی،بی پر و بی بال شوی؟ نکند جام دهد؟کام دهد، ازلب خود وام دهد؟ در برت ساز زند، رقص کند،کافر و بی عار شوی؟...
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده است که اگر کهنه شود مست ترت خواهد کرد
پیشِ تو قطب نمای دلم مست می کنه باید بغل کنم تو رو از هر چهار سو!
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار مستی ات با بغلت هر دو گناهش با من
در ملتقای الکل و دود آنگونه مست بودم که از تمام دنیا تنها دلم هوای ترا کرده بود می گفتم این عجیب است اینقدر ناگهانی دل بستن از من که بی تعارف دیریست زین خیل ور شکسته کسی را در خورد دل نهادن پیدا نکرده ام! تب کرده بود ساعت...
ولی تو را که می شود به یک کلام ساده خواست و نام دلکش تو را چو چتر عشق گستراند ز مستی نگاه تو هزار شعر تازه ساخت - و با دو دست عاشقت هزار مرغ غم رهاند نوازش تو را چشید و مستِ مستِ مست شد و مرکب خیال...
دستم را بگیر مرا بگیر از خودم مرا ببر با خودت. یک جایِ امن .. من در سر رویایی دارم تو درخت نارنج شوی ، من خاک. در من ریشه بدوانی به وقتِ بهار. شکوفههامان را بارور شویم و خدا مست شود از عطر باهارنارنجِ ما
نگاهم که به چشمانت می افتد حواسم پرت می شود آن طرف دوست داشتنت دوباره ودوباره مستت می شوم
عطر نفس هایت جز من کوچه های شهر را هم مست می کند … چقدر بی قرارتم دوستت دارم عزیزم … .
منم آن مست و پریشان نگاهت که دلم تو و احساسِ تو را میخواهد...️
اول صبح فدای تو شدن را عشق است ... غزلی ناب برای تو شدن را عشق است ...! خواب آلودهام و مَنگ و خمارم ، امّا مست درحال و هوای تو شدن راعشق است ...! ️️️
در ساغر تو چیست که با جرعه نخست ، هشیار و مست را همه مدهوش می کنی؟
سرنوشت من سالهاست که مست است به در و دیوار میزند تو بیا و هوشیاری اش باش به وقت سقف به وقت دیوار به وقت تهران همیشه با تو با چراغ خاموش راه خواهم رفت مبادا که روزی کنارم نبینمت
تو بعد از کشف الکل ، شاعرانه ترین کشف بشری من از سرودن تو مست می شوم ...