باتو خوشبخت ترین آدمِ این قافله ام گم نشو،دور نشو، بی تو جهانم خالیست بی تودنیای من از درد، به هم می پیچد بی توسهم من از این حادثه، بی اقبالیست!
نشسته ام کنارِ پنجره و باد می وزد ... درخت ، می خرامَد از درون و شاخه در عزای سیبِ چیده اش ؛ سکوت می کند ... پرندگان چه بی ریا میانِ ابرها ؛ به اوج می روند ! و انزوای کوه ، بی صدا ؛ بغل گرفته آسمان شهر...
مرا شبیه درخت همیشه بهار آفریده اند ، که شب ها و زمستان های سردی پشت سر گذاشته ، هر شب میان زمستانِ درد ، خشکیده و هر صبح ، در بهار امید ، جوانه زده . که به او تبر می زنند و جای زخم هایش ، جوانه می...
کاش چند سال که از تعهدِ دو نفر گذشت، برایِ هم معمولی نمی شدند، کاش خیالشان از داشتنِ هم، راحت نمی شد و دست از محبت و توجهشان به هم بر نمی داشتند. کاش هیچ زن و هیچ مردی، از محبت کردن به شریکِ زندگی اش خسته نمی شد. آدم...
زیاد پیش آمده، خیلی زیاد ... که حوصله خودم را هم نداشته ام ... ولی با همان حال ... حرف های دیگران را گوش بوده ام ... زیبایی هایشان را چشم ، و زخم هایشان را مرهم ... زیاد پیش آمده که کم آورده ام و با کوهی از بغض...
آدم برای اینکه احساس زنده بودن کند، باید کسی را دوست داشته باشد. باید کسی را دوست بداری تا هر صبح دلیل محکمی برای بیدار شدن داشته باشی و هربار که به بن بست رسیدی برهان قاطعی برای جا نزدن و ادامه دادن... باید کسی را دوست بداری تا "هر...
سلام تابستان ! فصل خوب خاطره انگیزِ من ... نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ، بوی فراغت می دهد بادهای لطیف و ملایم بعد از ظهرت ؛ مرا یاد بازی و شیطنت کودکی ام می اندازد یاد روزهایی که آمدنت ؛ پایان درس و مشغله ها بود نام تو...
جمعه ها ؛ باید که فارغ شد از این شهرِ شلوغ دور شد از قیل و قال ... جمعه یعنی حالِ خوش ؛ جمعه یعنی ؛ بیخیال ... !
من مدیونم؛به همه ی آنهایی که به اعتمادم خیانت کردند و به من یاد دادند که محتاط تر باشم به همه ی آنهایی که درحقم دشمنی کردند و به من یاد دادند که با هرکسی دوستی نکنم و به همه ی کسانی که به من حسادت کردند،سعی کردند تحقیرم کنند...
جرأت می خواهد هر روز مقابل روزگار بایستی ، ابرهای ناامیدی اش را کنار بزنی و دنبال خورشید ِ امید بگردی . جرأت می خواهد در مسیرهای نرفته به سمت مقصدهای نامعلوم گام برداری ... باید برایت مهم نباشد این که شاید آخرش همان چیزی که می خواستی نیست و...
بیشه ای که گوسفندانش به هم رحم نمی کنند ، تفرجگاهِ لاشخورهاست ... ملتِ نادان ، "دشمن" نمی خواهد ... !
قول می دهیم تا شکستن این طلسم درد، در خانه بمانیم، به خاطر خودمان، به خاطر عزیزانمان و به خاطر تویی که به خاطر ما از عزیزانت دور مانده ای... تویی که از خواب و خوراک و آرامشت برای نجات جان ها صرف نظر کرده ای. عرق می ریزی از...
باید بلند شویم و بایستیم، این دنیا ارزش متوقف شدن و غصه خوردن ندارد. باید حالمان را خوب کنیم، نفسی عمیق بکشیم، سرمان را بالا بگیریم و دوباره برای هدف ها و مقصدهامان بجنگیم. زندگی دریاست و ما میان پیچ و تاب آن شناوریم و ناگزیریم که تحت هر شرایط،...
کرونا شکاف فرهنگی عمیقی میان آدم ها ایجاد کرده، به طوری که بافرهنگ ترها در اقلیتی انگشت شمار و با فاصله از سایرین، ایستاده اند. عده ای آروغ مردم داری می زنند و بانیِ اجتماعات و دورهمی های بزرگ می شوند و مدعی اند هرچه بود، تمام شده و همه...
دخترکم برگرد، حتی اگر هزارسال است که رفته ای، برگرد به آغوشم، حتی اگر ده ها هزار بار اشتباه کردی... تو تکه ای از جان منی و من در قبال جان کوچکم مسئولم. لعنت به من اگر با تو آنقدر بد تا کنم که از بی مهری ام به دست...
کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید ، برایشان چای ریخت ، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده ، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد . کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم...
گاهی نباش... خودت را بردار و کمی دورتر از قافله بایست... وجودت را از همه ی آدم های اطرافت دریغ کن ببین چه کسی نبودنت را حس می کند؟! چه کسی حواسش به حال و احوالات توست؟! سکوت کن و منتظر بمان... و ببین کدام آدمِ با معرفتی برایِ پیدا...
گاهی فقط بی خیال باش... وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی؛ روزت را برایِ عذابِ داشتن ها و افسوسِ نداشتن ها خراب نکن! دنیا همین است؛ همه ی بادهای آن موافق، همه ی اتفاقات آن دلنشین، و همه ی روزهای آن خوب نیست! اینجا گاهی حتی آب هم سربالا...
دلمان برای روزهای خوبمان، تنگ شده... روزهایی که می شد در پیاده روهای ساده ی شهر قدم زد و شاد بود، شب هایی که می شد نگران هیچ چیز نبود و خوابید و آخرِ هفته هایی که می شد سفر کرد و از تهِ دل خندید... دلمان لک زده برای...
کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید، برایشان چای ریخت، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد. کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت؛ که غم...
" فردا حتما روز بهتری ست ... " نبینم غصه می خوری رفیق ! نبینم زانوی غم بغل گرفته و نا امید شده ای از رسیدنِ روزهای خوب ... نبینم به اعجاز امّید ، کافر شده و به آسمانِ آبیِ باورت رنگ خاکستری پاشیده ای ! مبادا همچو ارغوان باشی...
دستِ خودم نیست ! صبح که می شود ؛ بی اختیار دنبالِ اتفاقاتِ خوب می گردم دنبالِ آدم هایِ خوبی که حالِ خوبم را با لبخند هایشان به روزگارم سنجاق کنم ... یک روزِ خوب ، اتفاق نمی افتد ، ساخته می شود !!!
فردا دیر است ... امروزت را همین امروز ، زندگی کن! همین امروز لذتش را ببر ، و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن ... حسرت ، یعنی در گذشته جا مانده ای ، و نگرانی یعنی ، اسیرِ آینده ای شده ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز...
هر آخرِ هفته ، به رسمِ "مادربزرگم" برایت دعاهای خوب می کنم... دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر... دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه هایِ صعود و پروازت ، بسیار... دعا می کنم هرگز در پیچ و...