پسرم! یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی، زین پس همه چیز این جهان تکراریست، جز مهربانی...
در پاییزی ترین حالت ممکن جوانه خواهم زد اگر حال دلم را به دست خوش لبخندها بسپارم
پاییز یک دقیقه دیرتر به آخر می رسد ! و یلدا تنها بهانه ی پاییز برای دیرتر ، دل کندن است ! .
و پاییز در انتظار زمستان بود و شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق..
دقیقه ی آخر پاییز تقویم را معطل می کند شاید برگردی یلدا مگر همین نیست
شبیلدا سهمپاییزاستو شبهایبیتو،سهممن...
مرا به یاد خیابانی بیندار پُر از پاییز و مردی که... دست هایم را به مهر می گرفت!
یه پاییز دیگه هم از رفاقتمون گذشت یلدات مبارک رفیق
یک نفس مانده زمستان که به منزل برسد آخرین جمعه ی پاییز تو را کم دارم...
پاییز چشم به چشم برهنه میکند خودش را همچون زلیخا تا تعبیر شود این همه خواب زمستانی در چشمهای یوسف
یلدای گیسوان من آغاز می شود پاییز بی بهار به پایان رسیده است کاری نکن که شهر خبردارمان شود خواب از سر تمام کلاغان پریده است
پاییز هم گذشت و به جز حسرتش نماند مثل خودت که رفتی و دیگر نیامدی
هر سفره ز هرچه خوردنی لبریز است هر سو نگری بزم طربانگیز است نوروز مگر برادری کوچک داشت یاجشن خداحافظی پاییز است!
ای دل به سرد مهری دوران صبور باش کز پی رسد بهار چو پاییز بگذرد
نفسهای پاییز به شماره افتاده و یلدای سپید پوش در راه است از ته قلبمون دعا کنیم که شادیها و خنده هامون به بلندای شب یلدا باشد
جمع شدیم/دورِ پاییز/حافظ هم خاموش
این عصرهای پاییزی عجیب بوی ِ نفس های ِ تو را می دهد ...! گوئی ... تو اتفاق می افتی و من دچار می شوم ...
ای اتفاق کوچک ساده پاییز دارد تمام می شود نمی افتی؟
آرام شده ام مثل درختی در پاییز وقتی تمام برگ هایش را باد برده باشد
آذر یادش رفته که پاییز است! نمیبارد، فقط یخ میزند! به گمانم کسی به طرز فجیعی تنهایش گذاشته، وگرنه اینگونه ماتش نمیبرد!
پاییز مثل یه آدمیه که، تهِ دلش یه حَرف مونده که هیچوقت ، به کسى که باید نمیگه..... .
منطقی نیست پاییز باشد باران شرشر ببارد ولی تو نباشی ...
از رفتنِ پاییز غصّه نخور زمستان برای ما دلتنگ ها فصلِ زیباتری ست باران نمی بارد تا بویِ هیچ خاطره ای بلند نشود
بانو بهار برای قامت تو سبز می شود پاییز از شرم نگاهت میریزد ️تابستان تب چادرت را دارد و زمستان از نبودنت یخ میزند