شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بگذار جهان بپوسدبگذار آسمان بمیرد ما زنده ایم در خدایگانِ سایه ها ممنوع و بی پایان در میان گورها دوباره متولد با آتشی که هرگز نمی میرد......🕊️....فیروزه سمیعی...
در سفر عشق تنی بی سرمدر ره تو آن سر بی پیکرمآتش عشقت به تنم می زندسوختم از عشق تو خاکسترم...
دلم در آرزوی دیدار تو می سوزدهر لحظه ای که با تو هستم، به آسمان پرواز می کنمدر هر قدمی که با تو می رقصم، عشق تو را می جویمبه تو می گویم که تویی آفتاب زندگیم و تمامی شعله های آتش عشقمبا تو همه ی رازهایم را به اشتراک می گذارمتویی کسی که به آرامش و شادیم می اندیشدهر لحظه ای که با تو هستم، دنیا را فراموش می کنمچرا که تویی آن کسی که قلبم را به زندگی می بخشدبا تو هر روزم به عنوان یک نوشته زیبا آغاز می شودهر شبم به عنوان یک قصه عاش...
فراموشم فراموشم بکن یارتو را با دیگری دیدم که چون یارچه می سوزد زدی آتش به جانمفراموشم تو خاموشم نکن یار...
من؛ نَه آن سایه که می پنداشتیانبساطِ آتشم؛ نورَم ببین ✍شیمارحمانی...
من آن یکی مرغم ققنوسی برآمده از آتش هم بال سیمرغ چهره به چهره ی خورشید فیروزه سمیعی...
آتش…به جان خورشیدانداخت و رفت عشق...
شرارههای اهریمنی نگاهتبه آتش کشیدجانم را...
چهارشنبه سوری هر آتیشی که دیدی به یاد قلب منم باش آخه از دوریت بدجوری آتیش گرفته...
عشق جانسوختن غم هایت در آتش چهارشنبه سوری آرزوی من است.چهارشنبه سوری مبارک...
یک نفس خندید و آتش بر دلم دلدار زدبا همان لبخند شیرینش مرا هم دار زد...
رهگذر داشت به لب سیگاری، گفت: آتش داری؟من اشاره به دلم کردم و گفتم: آری ......
شب طولانی یلدا همهاش آتش بودخوب سوزاند کسی را که دلش گیر کسیست...
چاله ی آن گونه ات چون رونمایی میشودآتش آتشفشانها،خود به خود کم میشود...
در گونه ات گدازه ی غم چال کرده اندآتش به پا کن ای رخت آتشفشان بخند...
من دختر پاییزماز نسل آذراز جنس آتش...
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود.طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش....
تا زمانی که آتشی بشتاب ! -شعلهور شو درونِ خاموشی...
با من از دوزخ نگوعاشق کجا؟آتش کجا؟نازنینمآنقدر ها هم خدا بیکار نیست...
قطار رفت،و این ریل سالهاست..پیراهن به آتش می کشد....
آرام آرامآتش به دلم زدیبنشین که خوش آمدیرویای من......
خاکسترم گفتآتش را می بخشمتبر را هرگز......
سوختمچه آتشی نگاه تو دارد...
خرافات / دنیا را به آتش می کشد و فلسفه این آتش را خاموش می کند....
دیدم تو را و همچون شعله های آتش شعله ور شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم...
بعد از تو هیچ عشقی آتش به خرمنش نیست...