شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
اگر جنگ نبود ، من از غربت کودکی هایم که در خاک دیگر بودم میگفتم ،اگر جنگی نبود از پرتقال های زرد و سیب های کال باغ خانه ام برات می چیدم و برایت گاز گرفته می فرستادم ،اگر جنگ نبود من از غربت آغوش مادر و پدر ،از غربت معشوقی که هزاران کیلومتر در انتظار یک آغوش مجنون است نمیگفتم ،اگر جنگ نبود ،من تورا به نیمه ای دیگری دوست میداشتم اگر جنگ نبود اگر جنگ نبود.....خودکار دیگر نای رفتن نداشت جوهر پس دادعزیزحسینیپسراحساس...
زندگی «جنگ» بودبرای «نامنظم» بودنشآموزش ندیده بودیم! «من» و «تو»هر کداماولین و آخرین سرباز این قصه،خودمان برای خودمان! آنقدر تنها هستیم که گاهرو در روی یکدیگربرای کشتن «ما»بی رحم می شویم!▪️سیامک عشقعلی...
حالا که پرچم ها سیاه هستند!و جنگ دارد شیوع پیدا می کند،بیا از عشق بگوییم!شاید آدمیزادتفنگش را زمین بگذاردو نگاهشدر رنگین کمان زندگیلبخندی را دنبال کندکه می رسد به آزادی!به انسانیت! به دوستی! به ... به ...هرچند خوب بودن در حال انقراض استاما؛بیا از عشق بگوییم!◾عبداله صدیق نیا...
حالا که پرچم ها سیاه هستند!و جنگ دارد شیوع پیدا می کند،بیا از عشق بگوییم!شاید آدمیزادتفنگش را زمین بگذاردو نگاهشدر رنگین کمان زندگیلبخندی را دنبال کند که می رسد به آزادی!به انسانیت! به دوستی! به ... به ...هرچند خوب بودن در حال انقراض استاما؛بیا از عشق بگوییم!◾سیامک عشقعلی...
کودکقربانی اصلی طلاق و جنگ...
می خواستم به سربازها بگویمنامه ی معشوقه هایشان را اگربلند بلند بخوانندجنگ تمام می شود... ....
نترس!گلوله نیستمتفنگ نیستمجنگ نیستممی خواهم با تومیانِ میدانِ مین مریم بکارم ... نترس!ساعت معکوس استبیا،از خیر گنج بگذریمو به آبادی بگوییمچیزی ندیده ایم ... نترس!نترس!کمی مرده امکمی زنده اممی خواهم،تا روزِ لمسِ بویِ مریمی،دست هایم از خاک بیرون بمانند ... آرمان پرناک...
من کاملا خسته اماز مردانِ پیری که جنگ را بوجود می آوردند برای جوانانی که در آن کشته شوند...- جورج مک گاورن...
- چقدر ‹ نجیب محفوظ › قشنگ گفته :در عشق و جنگ همیشه بی گناهان ؛کشته می شوند . . : )!📽🌱...
هشت سال جنگیدند اجازه ندادند کسی دست درازی به ناموس این سر زمین کندحالا هم می زنند هم می کشند...
جنگ قصه ی ماست در تکرارمی خوریم به اولین دیواردخترم! به خدا زندگی زشت استروز خوب دروغ بود انگار...◾شاعر: سیامک عشقعلی...
من را ببین، اینجا میان آدم هایی که ادعای عاشقی میکنن ایستاده امو تنها سلاحم برای دفاع شعر است.خشاب هایش را پر از واژگانی کرده ام که مستیقما تورا وصف میکنندو این تنها تیریست که آدم را زنده نگه میداردمن را ببین و رو به روی شلیک هایم تا اخر عمرت رقص کن.به قلم: مأوا مقدم زاد...
همه کشورهایی که درگیر جنگ می شوند بعد از تمام شدن جنگ ، بلافاصله شروع به بازسازی می کنند، نه برای آنهایی که درگیر جنگ بودند و با پوست و استخوان طعم جنگ رو چشیدند ،بلکه برای نسل بعد از خودشان ،که اولا بگویند ما از چنین گردابی به سلامت جان به در بردیم پس هرگز نترسید ، و دوما هر جا بنایی باشکوه و زیبا دیدید بدانید که روی یک ویرانی چنین بنایی قدعلم کرده است...
جهانی آرزو دارم ، به دور از جنگ و خونریزی خدایا مستجابش کن ، چه دنیای غم انگیزی...
صبح هامن و دنیابیدار می شویممجری خبر می گوید:سلامو جنگ ها آغاز می شوند ......
شعله های جنگ را ،بر می فُروزد مهتری کودکان ، پروانه وش ،قربانیان آتشند حجت اله حبیبی...
نمی دانم چه زمانی به خانه ام در کی یف باز خواهم گشت و هیچ کس نمی داند آیا تا آن زمان خانه ای باقی خواهد ماند یا نه....
جنگ دردهای جهان را بزرگ تر می کند. جنگ هر چند هم بر ضد خرابی ها باشد در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد می کند. اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز غم می کند.رمان آخرین انار دنیابختیار علی...
آن ها که اهل صلحند بردند زندگی راوین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی...
لئو تولستوی:آن کسی که برای اولین بار در دنیا جنگ را شروع کرد، بدون شک رنج دوری از معشوق را هرگز تجربه نکرده بود....
ابرقدرت ترین چشم جهان را داشتی در سرطمع کردی به نفت قرمز این قلب پهناور! برای من که مردی پارسی هستم کمی زشت استشروع سومین جنگ جهان با چشم یک دختر...به روی پلک هایش لشکر سرباز مشکی پوشکه هر یک توی دستش یک سلاح سرد یک خنجردرون پیرهن عطری که اشکم را درآورده ستخودم هم مانده ام عطر است این یا گاز اشک آور؟برای جنگ باید سمت دشمن رفت پس هرچهبه من نزدیکتر...نزدیکتر...نزدیکتر...بهتر!و من تنها سلاحم طبع شعرم بود و او فهمیدوحا...
اُسطوره ی تمام شهر شده ست، -- (از زن و مرد!)\شمعی\ که در جنگ \تاریکی\ --آب شد! لیلا طیبی (رها)...
آمار کشته های جنگ، همیشه غلط بوده استهر گلوله، دونفر را از پا در می آوردسرباز و دختری که در سینه اش می تپد… مریم نظریان پرچم های کهنه ی صلح...
کرونا برای همه مثل جنگ است اما در همه جنگ ها ،انگار یک قصه تکرار می شود جنگ برای بعضی ها، جنگ تر است و آنها همان ها هستند که از همه زخمی تر می شوند و از بقیه بیشتر می میرند کرونا ،تمام قواعد جنگ را دارد حتی برای عده ای \نان \ آورده سالها بعد کرونا تمام می شود و بعد بچه های آنها که \نان \ کرونا چاقشان کرد ،به بچه های آنها که بدون اسلحه رفتند به جنگ کرونا می گویند \وظیفه اش بود \ تمام جنگ ها مثل همندسولماز رضایی...
تعریفی از جنگ نداشتم آن را نمی شناختم توً هم نمی دانستی من و تو خبر نداشتیم جنگ چه می کند وقتی جنگ شروع شد ،خانه خراب شد اما تو بودی من هنوز نمی فهمیدم جنگ تا کجا بد است وقتی جنگ را فهمیدم که دیگر لب هایم نتوانست لبهای تو را لمس کند و آغوشت را میان خاک و آوار گم کردم آنگاه بود که فهمیدم جنگ حتی برای آنانکه که زنده می مانند زندگی را تمام می کند ......سولمازرضایی...
هیچ کس مرد جنگ از مادر متولد نمی شود اتفاقًا مردان بزرگ همیشه صلح طلب بوده اند جنگ که شروع شود صلح طلب ها ،آرام تر ها زودتر می روند نه اینکه جنگ را خواسته باشند که می روند تا شاید دیگری زنده بماند سولماز رضایی...
جورج اورول:شاید مبالغه باشد اما جنگ چشم و دل مردم را باز می کند، گر چه آنها را به سوی پوچی هم می کشاند، اگر جنگ کسی را نکشد او را به فکر وا می دارد !...
از تماشای دلبری هایشبه تماشای چهره اشعقب نشینی کردمو زیر سنگر چشمانشپرچم سفیدم را بالا گرفتمجنگ نا برابری استجنگ میان یک دلو چشمان کسی که دوستش داریزهرا عیدی (سحر)...
غمگینم، چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ بر میگردد پسرش نیست....
و اما چشمانشصبح پیروزی بودچشمانش را گرفتجنگ اغاز شد.....
من وارث لبخند تو باشم که غمی نیستمی خندی و در زندگی ام پیچ و خمی نیستجنگیست میان من و صد طایفه هر روزاین منحنی ساده تو ارث کمی نیست...
کسانی که عاشق صلح هستند باید یاد بگیرند که سازماندهی آنها به اندازه کسانی که جنگ را دوست دارند موثر باشد....
بیا اصلاً خودمان را گول بزنیم...بیا فکر کنیم که دنیا این شکلی نیستدنیا جنگ نیستدنیا گرانی نیستدنیا دل خوری و نارفیقی نیست...بیا فکر کنیم که دنیا جایی ست کهشلیل و آلو قرمز دارددنیا هنوز میوه های تابستانی داردفصل میوه های تابستانی که گذشت بیا به انار فکر کنیمبیا به دون کردنِ انار فکر کنیم.بیا فکر کنیم پاییز دل گیر نیستغروب دلگیر نیست...هنوز می توان غروب در کوچه قدم زد و یا پشت پنجره خیابان را نگاه کرد......
محبوب من،می بینی،هر روز از یک جنگ برمیگردیمروزهایمان قاتل های حرفه ای شده اند.ساکنان زمین زره هایشان را،در نمی آورندیک روز به جنگ آب ونان می رویمبابا شب را سر میبرد..ماه کفن پوش میشود و آنگاه صبحدمان،کارگران بن بست میزایندخیابان شرمش را سوار میکندمن مانده امبا این همه جنگ چه کنیم؟جنگاجنگیست،،جنگ های بیمارستانیتختهای اورژانس خودکشی میکننددکترها،هر روز خودشان را، در تابوت جا میگذارندما میرویم بدیدار مرگ...
با جنگهیچ آرامشی ترسیم نمی شودرسم جنگ آورانآشوب است !...
مرا ببخش... اگر پنجه های گرگ ندارمبرای بُردنِ تو نقشه ای بزرگ ندارمبگو بیایم هرگوشه ی جهان که بگوییکه پَر بگیرم هرسمتِ آسمان که بگوییقرارِ اول مان هرکجا که دار نباشدکه دُورِ سینه ی مان سیمِ خاردار نباشدتوجهی به شب و حلقه ی طناب نکردنقرار بعدیِ مان مرگ را حساب نکردنبدون بال درین آسمان پرنده بمانیمقرار بعدیِ مان: لج کنیم، زنده بمانیم!اگرچه بر تنِ مان ردّپای قرمزِ جنگ استبه مرگ فکر نکن، زندگی هنوز قشنگ است.........
پرچم صلحبه اهتزاز غمگینش فکر می کند:تولد با جنگ......طنز تلخ عجیبی است دنیای ما:جایزه ی صلح نوبل، از سود اختراع دینامیت، پرداخت می شود......
محبوبِ من!هوس جنگ دگر برای چیست؟خبر نداری مگر!وجب به وجبِ سرزمین خیالم؛منطقه ی اِشغالی توست......
به آتش نشانی فکر کنید که به دل آتش می زند و موفق می شود از صد نفر، نود و نه نفر را نجات بدهد اما همه به خاطر مرگ آن یک نفر به او تشر می زنند.موفقیت در جنگ اما داستان دیگری است. می گفت: به همراه ده سرباز از زیر آتش سنگین دشمن عبور کردیم و هشت نفر بیشتر برنگشتیم.در جنگ به این می گویند موفقیت.او هم مسئول هر ده نفر بود. جان سه نفر گرفته شده بود. ولی موفق به حساب می آمد. همه به خاطر نجات هفت نفر دیگر و خودش به او تبریک می گفتند.و حالا به زن؛...
ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ!ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!ﻫﺮ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺩﻭﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩﺳﺮﺑﺎﺯﻭ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪﺍﺵ ﻣﯽﺗﭙﺪ...
ما جنگ می کنیم تا شاید بتوانیم در صلح زندگی کنیم....
این تکنولوژی لعنتی در چمدانش راحتی داشت ولی خوشی ها را از جاده ی زندگیمان کنار زد. جاده ها آسفالت شدند تا رفت و آمد راحت شود اما ما همیشه میرفتیم و آمدنی در کار نبود! تلفن جای هم صحبتی های چشم در چشم، شب نشینی های زمستانه و دیده بوسی های آخر هفته را گرفت! لباسشویی آمد تا دیگر نگران کثیف بودن لباسهایمان نباشیم اما گل بازی های کودکانه مان را منقرض کرد. نان های فانتزی بوی مست کننده نان های مادربزرگ را ازخانه ها محروم کرد.ما در این جنگ خود را تسلیم...
شب که شدمرز ها را جا بجا میکنمخطی دور خودمان میکشممیشویم کشوری مستقلو به تمام جهاناعلان جنگ می دهیم...
#Amirtataloo Hanoozamمرا به میدان نبردبا چشمانت نکش،من در مقابل چشمانتزانو می زنممرا به جنگی که پیروزش از همان ابتدامشخص است دعوت نکن......
《 در سه پرده 》۱ : پردهجنگ در جبههء دیوار استبا ادامهء حصرِ پنجَره ها...۲ : پردهپانسمانِ زخمِ عمیقِ دیوار هاست .۳ :جنگِ با پرده کارِ باد استیعنی ؛ که باد آزاد است...حادیسام درویشی...
قلب راپهن است فرشِ قرمزی برای مرگعشق وُ جنگیک اتفاقِ مُشترک اند...حادیسام درویشی...
《شطرنج》در جنگِ مابینِ سفید وُ سیاهشاه ، مهره ای نیستکه می میرد.شعر : حادیسام درویشی...
او مدارا کردنش با من شبیه جنگ بودچشم می بست و دلم تنگ نگاهش می شد هی.....
وقتی وارد جنگ شوید، هر دو طرف کاملا شکست می خورند....
هیچ چیزی هرگز از طریق جنگ بدست نیامده که ما نمیتوانستیم بدون جنگ آن را بدست آوریم....