پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آینده برای مرگ ! وامروز برای زندگی ست ....
پسندیده ترین پرواز ...پرش و پر زدن از پای پلیدی ،پیمایش و پیوست به پیشانی پاکی ست ....
من محو دریای شمالمتا وقتی یک نگاه زیبااز تو چشمای تو دارمحالم خوبه خوش بحالم...
تو ...در بیداد زمانمهربان بودیو این اوج زیبایی ست .محمدعلی یوسفی...
بهار باورسبز یکرنگی ریشهوپاییز پشیمانیهزار رنگ بودن برگهاست!...
و بهار می آید تا بگشاییدل و اندیشه بروی گل و زیبایی و نورپشت یک پنجره ایستاده یکیغنچه لب تا که زند بوسه به لبهای بهارو چه زیباست شکفتن ......
چقدر زیباست ...که در دوره زنگارهاخود رادر چشمان زلالیهمچو یک آینه دیدن ....
من تو را ...یک فرشته می بینمدر بهشت سبز باورم ....
زندگی ...مثل صبحرسمی آشناستو مانند غروبرازیست غریب !...
باشد که این اوقات کریسمسبرای شما عشق و شادی زیادیفراهم آوردکریسمس مبارک...
عشق ...پرواز بلندی ستتا رسیدن به خدا...
پند پاییز است ...زندگی را قدر دان تا چون بهاران زنده و سبز و جوانیروزگار زودی تو را تا رنگ زرد پیری وروزی که پایان میپذیری میبرد !محمدعلی یوسفی...
تو چه زود بزرگ شدی !و من چه زود پیر !انگار زمان ناز تو را کشید !و بر من تازیانه زد !...
یکرنگ باشی زیباتریچندرنگی فقط به رنگین کمان می آید !...
شب راچشم تو سیاه میکند !و روز را روشنوقتی چون خورشید نگاه میکند !!...
هدف خداستاما تو تیرت رابه قلب شیطان بزن !...
نگاهم کنتو با زیبایی چشمانی خورشیدفشکه دلگرمم از برقشزمستان از چه میکوشد با برفش ؟!...
من تظاهر به باور میکنمبر دروغ دیگری !!!چگونه آخر بشکنمدلخوشی های دروغین دلی ؟؟؟...
اشک همافتاده از چشمم!گریه رادیگر نمی خواهم....
منم و چشم چراغی روشنبر مسیری رو به پایانکه در آخر آنخانه دل خاموش است !...
با جنگهیچ آرامشی ترسیم نمی شودرسم جنگ آورانآشوب است !...
اندیشه و سکوتبغض و انتظارچهارگوشه تقدیرمان اینست !...
من و تو در پهنه زمیندلخون ترین شقایقیمما هر دو در سینه زمانمحزون ترین دقایقیم...
این روزها...چه زود از دهن می افتنددوستت دارم های زیادی که چون آدامسشیرینی خود را از دست می دهند!...
من خاطرم...از دیروزها هست و همین امروزاز فردا و فرداها تو یاد هست؟!...
یاران همه رفتندو منتنهاترین برگی به پاییزمبیا ای باد دلم تنگ استبرقصانو زمین ریزم!...
حوصله سکوتاگر سر رفت!چاره دگر فریاد است...