پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تنها شاعر مرده این شهرم که بر گور شعرم روضه می خوانمعشقم به شعر بی پایان است زندگیم را به شعر تقدیم کرده ام و اگر از دنیا رفتم، امیدوارم سرایان بعدی برای شعرم ادامه دهند من قلم خود را روی سفره عشق گذاشتم و با قطرات خونم، شعرهایی را خلق کردم هرگز از عشق و شعر دست نمی کشم تنها بر روی گورم، شعرم خوانده شود و روحم شاد شود که شعرم در دلهای مردم زنده مانده است همیشه با شعر در روابطم، همیشه در روحم او را گره بزرگی است که پای بند زم...
به عشق روضه ی اربابدر ماه محرمیک قیامتگریه در راه استآنقدر که مزه یاشک حسین (ع)شیرین استمجید رفیع زاد...
فرض کن با مادرت در کوچه تنها می شویاز تلاطم های جمعیت چو دریا می شویبعد دلواپس از آن فریاد و غوغا میشویتو نمی خواهی ولی وارد به دعوا میشوی\در شلوغی ورد لب های حسن یا فاطمه است\نه یکی و نه دو تا در کوچه چهل تا بوده اندآسمان و ابر خیس از اشک زهرا بوده انداز خدا برگشتگانی که در آن جا بوده اندنه، فدک نه... به خدا از بغض مولا بوده اند\مادرش، ام ابیهای حسن، یا فاطمه است\یک نفر پس زد حسن را تا به مادر... هیچی!مثل مسمار و شب...
داری میری پناه من، خدا نگهدارترفیق نیمه راه من،خدا نگهدارتیه قرارایی داشتیم با هم حسینرفیق نیمه راه من،خدا نگهدارتاین دم آخر نذار به قلبم آرزوتوسرت رو بالا بگیر، تا ببوسم گلوت روشب عاشوراست،اجازه دارم روضه بخونم،امام زمان (عج) من رو ببخشهانگشترت رو داداش،بذار پیشم بمونهاگه ببری فردا،تو دست ساربونهپیغمبر اکرم(ص) هر وقت حسین رو میدید،از نوک پا تا موهای سر ابی عبدالله رو غرق بوسه میکرد،سئوال میکردند یا رسول الله(ص) این چه کاری است ...
دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یک انسان،تشنگی دیگه غلبه کرد،چون زخم ها زیاده،عددش بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت مقتل این طوریه،میگه هر کاری کرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی….میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله،یه و...
آی بمیرم،ای کاش یکی به جای دستای زینب چشمای زینب و می بست،این منظره ها رو نمی دید،آخ تا رسید کنار گودال قتلگاه،هر چی صدا زد،دادش جواب زینب و بده،حسین چشما رو باز نکرد،تا قسم داد حسین جان،جان مادرم، چشمای خون گرفته رو باز کرد،زینب برگرد برو به خیمه،می گه دیدم زینب داره می ره،اما عقب عقب می ره،هی به سر می زنه،هی فریاد می زنه،حسینم و دارن می کشند، أَمَا فِیکُمْ مُسْلِمٌ؟ یه مسلمون بین شما پیدا نمی شه؟ آی بمیرم،نانجیب روی زینب و زمین زد،گفت:مگه نمی ب...
عصر عاشورا خیمه های امام حسین را آتش زدند؛ زن و بچه های امام حسین میان بیابان فریاد می زدند: وا محمدایکی از لشکریان عمر سعد می گوید: دیدم دامن یک دختر بچه ای آتش گرفت، این بچه بدنش هم دارد می سوزد، نمی داند چه کند، فکر می کند اگر فرار کند آتش دامنش خاموش می شود. می گوید من دلم به حال این بچه سوخت سوار بر اسب شدم با عجله رفتم دنبال او تا آتش دامنش را خاموش کنم، این طفلک به خیال اینکه من میخواهم او را بزنم، بیشتر فرار می کند. می گوید: هر جوری بود...
صد دانه یاقوت دسته به دسته بر روی دست و پایم نشستهصد داغ دیده دسته به دسته کنج خرابه یک جا نشسته...
اگه امشب دلو از روضه به دریا نزدم هرچی که خواستی بگواگه با عشق تو من طعنه به دنیا نزدمهر چی که خواستی بگو...
دیگه وقتشه منو یاری کنیواسه حل مشکلم کاری کنیبعد یک عمر گریه توی روضه هااشکمو تو حرمت جاری کنی...
دست خدای منّان ، رو قلب ما نوشتهقسم به نام عباس ، کرببلا بهشته تو دستم و گرفتی ، من اینو خوب می دونمتا عمر دارم به عشقِ ، کرببلات می خونم درد غریبیِ تو ، عقده ای در گلویمگریه ی بر غم تو ، عزت و آبرویم آتیش زده به جونم ، سوز مصیبت توگریه کنم برای ، روضه ی غربت ...