سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
می دانم که بعد از من اتفاق خاصی نخواهد افتاد...فقط هیچ مردی اینگونه بیمار گونهآوای طنین انداز صدایت رادر زندگی اش جا نمی گذارد...بعد از من هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.فقط... هیچ کسی شاعرانه های تو را اینگونه زندگی نخواهد کرد.بعد از من اما...هیچ کسی پیش یلدای چشم هایت شاعر نخواهد شد...بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
من در تعجب ام!مردم می گویند شبی هست که بلندترین شب سالدر چهار فصل سال است....پس چرا برای من نه فقط یک شب بلکه تمام شب ها در نبودنت شب یلدا شده است؟!...بگو که دوری منچنانت کردهکه چهار فصل سال برایت، همیشه یلداستیا اینکه یلدا در عشق توفقط یک شب نیست که تمامی یابد....برای دیدن توشهر را خالی خواهم کرد در شب یلدادروازه های آمد و شد را می بندم در زمانه ی نابهنگامهر روشنایی را خاموش خواهم کردکه چهره ی تو ر...
مرسی که می خونی رفیق💙امسال هنجار هارا خواهم شکست .از حافط شروع می کنمبجایش فروغ را باز می کنمتا از شکست های اینده با خبر شوماز دل شکسته ای که قرار است چندین و چند بار دیگر بشکندو...از نیامدن آنکه دوسش دارم نوید دهداز نبودشاز تاریکی و سیاهیاما در این بینگلی غنچه می زندسیاهی یک دقیقه کوتاه تر می شودو اسمان روز های بهار را نوید می دهدبهاری که بیداد می کند روز فرخنده ای که او به دنیا امد تا مرا عاشق کندتا مرا به جنون...
مرا صدا کن و از بیخ بی قرارم کنرمق به کنده ندارم کمی بهارم کنبهار نه! به همین زرد قانعم اصلابیا وهر چه دلت خواست فحش بارم کنبه طرز بی سر و پایی به بودنت وصلمبه ابتذال بیانداز و اختیارم کنبلند من ! شب پاییز ! با توام یلداکه دانه دانه لباس از تنم... انارم کنکه دانه دانه به دستت... و گلپرانه مرابغل بگیر و بیامیز و خوشگوارم کنو کل زندگی ام را بگیر در مشتتو هر دقیقه ازین عشق باردارم کناز این جهان خوش اخلاق ظاهرا خوشبختعبوس ...
شب یلدا اومد و دوباره اون هیاهوی همیشگی، دوباره اون دور هم نشستن ها و دوباره اون، گرمای صمیمی خانواده و دوباره خانه ی گرم پدر بزرگ و مادر بزرگ. و اون کرسی گرم گوشه ی خونه و اون کتاب حافظ که هر سال مثل همین ایام از طاقچه یا کتابخانه برش می داریم ،خاک نشسته ی روش رو پاک می کنیم و از حضرت حافظ مدد می گیریم، تا بتونیم فردای بهتری رو شروع کنیم .تو این شب همه دوست دارن بهترین خودشون باشن ،از سرایدار و رفتگر بگیر ،تا معلم و دانشجو دانش آموز و وکیل . ه...
یلدا رسد ز کوچه ی دی با ردای برفتاجی نهاده بر سرش از یخ، خدای برف...
به یلدای دلم، خونین کبابمعزیزم نیستی و آنسوی آبمتکی سفره ام اشک و به آههنوش تو گیرم و مست شرابم...
شب، شب زیباست محفل ماشب ، شب یلداست همدل مابنوشیم و بخوانیم و برقصیمدریغا نیستید مهمان منزل ما...
آی ی ی انارهای دلتنگ! -بر شاخسار ناربن،کمی صبر کنید، [یلدا]، -نزدیک است!...
پاییز می رود و دلتنگی هایش را هم با خودش....نه!نمی بَرَد!دلتنگی اش می مانَد کنار دلتنگیِ تمام ثانیه های زندگی امدلتنگی اش می مانَد کنار سرمای شبهای زمستانمدلتنگی اش می مانَد برای تیره تر شدنِ شبِ یلدایم...نازنینم!تو بگو...دیگر چه جشنی؟ !چه یلدایی؟!وقتی که سهمِ من از بلندترین شبِ سالیک دقیقه بیشتر نداشتنِ توست!!به قلم شریفه محسنی *شیدا*...
مسیر عطر گندمزاربه یلدا می سپارم رقص گیسوی سیاهتبه صحرا می فشانم ململ مهر گیاهت رابه زیر آسمان شهر بی پایانی از اختردمی ویرانه می گردم سکوت نور ماهت رانمی جویم به غیر از بامدادانیکه می فهمدمسیر عطر گندمزار خورشید پگاهت رابامیدی که می ریزی شبانگاهی به شریانمشراب گوشه ی چشم و نگاه گاه گاهت راعبور رگ رگی از چشمه سار نور می سازمتمام پیکری جا مانده در بند گناهت رانمی دانی که عمرم در تمنایت چسان طی شدچرا افتاده ام از...
یلدا به پای زلف نگارم نمی رسد...
چون موی تو یلدا و لبت پسته ی اعلاستامشب گل هر جمع که باشی دلم آن جاست...
یلدایِ بی توزمونه نذاشت تا که مالِ تو شَمولی من هنوزم به تو دلخوشَمدوباره یه یلدا که بی تو گذشتولی دل نذاشت بی خیالِ تو شَمبه دیوانِ حافظ تَفَاُل زدمبه شوقِ وصال وُ رسیدن به تومژده اِی دل که مسیحا نفسی...؟؟؟از این مژده، اِی دل؛ تو سَرزِنده شوشاید سالِ دیگه همین موقع هاکنار تو یلدا رو صبحِش کنمتمومِ غمامُ بدم دستِ بادتنِ داغِ عشقُ نوازش کنماگر چه دلم جِلوه گاهِ غَمهولی نااُمیدی خودِ مُردنهشاید فالِ من حالمُ خو...
در شهر پراز همهمه و شادی و غوغاستیلداست، همان سنت دیرینه ی زیباست...با خنده، خداحافظی از سردی پاییز،با شوق بغل کردن رویایی فرداستجمع اند همه دورهم و چای براه استهم مثنوی و حافظ و هم فال و تماشاستدر خانه بساط غزل و قافیه جور استطی کردن نهُ ماه و، شب زایش یلداستفردا همه نوراست و سفیدی و سلامتخوش باش که آینده همینجاست و حالاست...
از دلم دل برده ای و از دلت دل می برمتو شدی عاشق ولی من باز هم عاشق ترماز دلم پرسیده ام حال دلم را بعد از آنگفت هر شب دلبری دارم کنار دلبرمعادتم این بوده بعد از سختی هر روز و شبخستگی از تن به لبخند تو در می آورمسوختم در آتش عشقی تماشایی ببینروی دستم مانده تنها مشتی از خاکسترمزندگی بالا و پایین دارد اما بی گماننیست غیر از خوبیت ای مهربان در باورمفصل پائیز است و شبهای بلند عاشقیدوست دارم ماه خود را بی ستاره بنگرمچ...
پیش پیش یلداتون مبارک و پر از دقیقه های خوش...
یلدا ،انعکاس لبخند توست! وقتی که میخندی و انار در دستم ترک برمیدارد!...
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد!یلدا آمد و اجناس گران خواهد شد!همسرت چند ورق لیست به تو خواهد داد!کل اعضای وجودت نگران خواهد شد!می زنی ساز مخالف دوسه روزی اما!عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد!پول را با علف خرس یکی می دانند!فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد؟!کل پول و حقوقت به شبی خواهد رفت!بر سر جیب بغل فاتحه خوان خواهد شد!؟ارس آرامی...
یلدانام دلتنگی های من است نوشته بر سر انگشتانم میان گیسوانت مو به مو آریا ابراهیمی...
چند رباعیتا چله نشین شب یلدا گشتیمآئینه لحظه های فردا گشتیمدر بازی کودکانه ای غرق شدیمآواره تر از سنگ چلیپا گشتیم¤¤¤سرگرم بهانه های فردا هستیمدلبسته ی اما و اگر ها هستیمما گمشدگانیم که در کوچه مهرجامانده ترین حرف الفبا هستیم¤¤¤بگذار ببینم ات که فردا دیر استپیغام تو هم رسیده اما دیر استاز فصل خزان تکیده ام، می دانیامشب خبرم کنی که یلدا دیر است¤¤¤سرشار تو ام خبر نداری آیا؟از کوچه ی ما گذر نداری ایا؟از پنجه خور...
دوام نیاوردبا پیشانی یلدابخت پاییز...
یلدانام دلتنگی های من است نوشته بر سر انگشتانم میان گیسوانت مو به مو...
یلدا یعنی دلتنگی هر شبمدر طولانی ترین شب سال غرق در فکرگیسوان بلندتمو به مو ......
یلدای من اون چشای قشنگته عشقم...
تو خندیدی و زمان از شوق اندکی درنگ کرد و بعدها مردمانی او را یلدا خواندند!...
یلدا با مهر و محبت یلداستبا دوست داشتن ...عشق ...علاقه ...عاطفه...با دستهای اناری مادرمبا خاطره های شیرین پدرمیلدا بهانه ای ست برای از تو گفتنرعنا ابراهیمی فرد...
یلدا شدشبی که از تو ندارد نشانه یلدائی استدلی که از تو نگیرد بهانه سودائی استتب و خیال تو ای ماهتاب خاطره هاتمام پنجره ها را ترانه می سازد◇◇◇انار خاطره را دانه دانه کردی بازدوباره زنبق و سنبل به شانه کردی بازتفالی زدی و رقص نی نی چشمتنگاه آینه را دلبرانه می سازد◇◇◇اگرچه فصل زمستان رسید و یلدا شداساس و بزم محبت شبی مهیا شدبیا که کام فلک را به شهد جام عسلصفای برگ گلی نوبرانه می سازد◇◇◇سحر نمی شود آنشب که بیقرارت شد...
کسی چه می داند شاید یلدا وقت اضافه ی روزگار استبرای گفتن دوستت دارم های در دل مانده یلدات مبارک دوستت دارم...
یلدا یعنی یادمون باشه ، که زندگی انقدر کوتاههکه یک دقیقه بیشتر با هم بودنمون رو باید جشن بگیریم شبتون به زیبایی انار خندتون مثل پسته لحظه هاتون عاشقونه و عمرتون به بلندیه یلدا یلداتون مبارک...
یلدای مبارک...نگرانم نگران خودم ؛مبادا در هجوم برف خاطراتتجوجه گنجشک دلم یخ بزنددر این خیابانهای دلگیر...در این زخم های پیاپی...در این تکرار نبودن ها...در این یخبندان تنهایی......
یلدا با مهر و محبت یلداستبا دوست داشتن ...عشق ...علاقه ...عاطفه...با دستهای اناری مادرمبا خاطره های شیرین پدرمیلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن...
یلدا را باید تا سپیده دمدر نگاهت نشستخالدبایزیدی(دلیر)...
که توئیشب یلدای من و خاطره هایی که توییدل مشتاق من و منظره هائی که توئیخلوت یاد تو را پنجره ها می فهمندتا شعاع همه ی گستره هایی که توئیتا چه آید به سر پاکی این دلشدگانبه در مسلخی از کنگره هائی که توئیتا نیاید سحر و جلوه کند صبح سپیدمنم و شاهد این شبپره هایی که توئیآسمان جلوه ناز است و زمین غرق نیازرنگ نقاشی هر پرتره هائی که توئیزیر مهتاب شب و وهم و سکوت ابدیروح جامانده در این پیکره هائی که توئیمی رود دایره ...
خداحافظ پاییز ممنونم که رنگهای سرخ و زیبا را در برگهای درختان به ما هدیه دادیو خش خش برگها را برای آرامشی دوبارهزیر پاهایمان فرش کردیخداحافظ پاییز ...رعنا ابراهیمی فرد...
به سحر نرسیده تیره تر گشتآن شب که تو رفتی......
روزی تورا از بخت بد در آفتابی دیدمیخ کرد آن دریاچه ی گرم آب چشمانمبی اعتنا خرما ی موها را به هم بافتیتار شد روزم وختمی گرفتم بردل زارمگفتم ای جانای زیبا رو نداری رحمبا خنده بردی از خویش هشیارم با شیطنت یلدای موها را نشان دادیبردی از بنیاد هرچه تاب و طاقت و آنم گفت که تورا چاره دهدسلطان شیرازی دیوان بگشادم و خواندم که رهی یابمدیدم که طالع زردوخواجه اینچنین نالیدصنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم...
اگن صدای دهل از دور خاشن شویلدا خاردن انگور خاشن از صدای سازوآوازو نغاره چه توا زیر بارون ،صدای یارون خاشن...
می رسد یلدا زراه و پسته ها خندان ولی دست ها کوتاه و خرما بر نخیل عباس رئیسی...
یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا یلدا مبارک عزیزم...
به خواب هایم که تفأل می زنمگوشه ی لبت تبخال می زنداسلیمی های روسری ام خشک می شودپاییز می رسدو باد یلدا را می بردکنار بلندترین خوابِ تو.لباس های پاییزی ام را به شاخه ها گیره می زنمباران که بگیرد چروک هایشان را گریه کرده اندو به آفتابی که مایل است راضی شده اند.گل های پَتو که خشک می شود، پاییز می رسدخواب هایم را به شاخه ها گیره می زنمصبح تمامِ شاخه ها تبخال می زنند......
مگر می شود آدم دلش برای این ترافیک های سنگین ، هوای آلوده و شهرهای ساده تنگ شودآخر چه چیز اینجا دلتنگی دارد که از آن سر دنیا بیایند اینجا ، هوس اینجا را بکننداما با خودم گفتم شاید دلشان حلیم داغ ساعت ۶ صبح بخواهد ، یا یک مشت نخودچی کشمش که مادربزرگ بریزد توی جیبشان ، بخواهند کنار جاده_شمال لواشک بخرند ، شاید دلشان کرسی شب یلدا بخواهد نه درخت کریسمس ، گفتم شاید قرمه سبزی های فرنگ هرچقدر هم خوب باشد به دهانشان مزه نمی کند ، شاید از سیگار های فی...
دیگر اصلا به آمدنت فکر نمی کنمهر آنچه که لازم بودبه سرم آمدبهارتابستانپاییز و شبی بلند و جانکاهبنام یلدا...
پدر نمردبلکه آن شب به خانه نیامدمثل اینکه فهمیده بودقرار است یک شب دیگربیشتر از شبهای دیگرشرمنده ی من و یلدا باشد!...
دانه های انار رامی کارد در برفیلدابهاری زاده خواهد شد...
به گمانم گیر کرده،ست؛ --شب، به موهای سیاهت!بی تو،شب هایم همه یلداست... سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
❤عزیزترینمقصه ی رفتن ها، صد شبِ یلداست...همه ی ما دیده ایمشنیده ایمدلتنگی ها را حس کرده ایمآمدن ها اما، قصه ای ندارندآمدن ها به اندازه ی یک لحظه ، لبخندِ از ته دل، کوتاه اند...معمولا یاد کسی نمی ماند عشق، کِی به خانه ی آن ها سر زد!بیا ما لحظه ی آمدنِ عشق را جشن بگیریمبیا یادمان بماند کِی دلیلِ حالِ خوبِ هم شدیموآنقدر غرق این حالِ خوب بمانیمکه رفتن، از یادِ پاهایمان برود.حالبگذار در گوشت زمزمه کنم تا بدانیتو تا هم...
وقتی بچه بودماز بابام پرسیدم چرا شب یلدا دور هم جمع می شیم؟چرا خود یلدا نمی آد کنارمون باشه؟بابا اصلا این یلدا یلدا که می گن کیه؟ تا حالا دیدمش؟بابا یک لبخند چاق و چله زد و گفت: چند روز دیگه می آد،خودت باهاش آشنا می شی.گفتم: بابا مامان هم می دونه کیه؟گفت: یلدارو همه می شناسن.بعدش دیگه چیزی نگفتم، منتظر بودم وقتش برسه ببینمش. ببینم واقعا کیه که همه مشتاق اومدنش هستن. بچه بودم؛ نمی دونستم روی شبا هم اسم می ذارن. نمی دونستم یه شبایی می...
یلدا همان لبخندِ توست که با هدیه دادنش به من«سال ها» عمرِ مرا طولانی تر میکنی، «یک دقیقه» که جای خود دارد! ...
یلدا برای من یعنی ، یک لحظه بیشتر بیداریلحظه ای بیشتر اندوه ، ترجیح خواب اجبارییلدا برای من یعنی ، لحظه ای بیشتر دلتنگییعنی بلندترین هجران ، صبر از روی ناچارییلدا برای من یعنی ، دقیقه ای بیشتر تنهاییخودم میزبان خودم ، لحظه هایِ یکنواختِ تکرارییلدا برای من یعنی ، لحظه ای سرگردانِ در تقویمیعنی تعجیل غروب ، لحظه ای بیشتر غمخوارییلدا برای من یعنی ، وقت اضافهٔ پاییزجلوهٔ لحظه هایی تلخ ، طولانی ترین سوگوارییلدا برای من یعن...