متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
شب و تنهایی و یک جایِ خالی
من و اندوه و یک عشق خیالی
کمی بغض و کمی اشک و بهانه
گمانم یادمی در این حوالی
من و یاد تو و اندوه و گریه
بگو ای نازنینم در چه حالی؟
ارس آرامی
بعد از تو خدا هم با شمعدانی های خانه مان قهر کرد
من ماندم و چهره عبوس کاکتوس کُنج حیاط که طعنه به تنهایی ام می زند...!
ارس آرامی
آهای تو که اینهمه به من نزدیکی و من این همه تنهام
یک مقدار دورتر بایست لطفا ،تا این تناقض را هضم کنم
نزدیکی و تنهایی مثل داشتن صندوقچه ای پر از طلا و در عین حال مردن بر اثر فقر است ...پارادوکس وحشتناکی است
همیشه تو زندگیم احساس می کردم من متعلق به این نسل نیستم فقط دارم توش زندگی میکنم.چون طرز فکرم یجوری با اکثریت فرق داره جوری که فکر میکردی من از یه بعد دیگه اومدم،به همین دلیله که خیلی چیزارو تو خودم میریزم چون خیلی از مردم منو نمیفهمن..
کیانو ریوز
مثلا یه نفر باشه باهاش درد و دل کنی،باهاش کافه بری،کنار خیابون یا پیاده رو،رو جدول بشینی باهم ساندویچ بخورین،پایه ی دیوونه بازی های همدیگه باشین،وسط پیاده رو توی شلوغی جوری باهم قدم بزنین که انگار جز شما دوتا هیچکس توی اون پیاده رو یا حتی توی شهر نیست،باهاش تفریح...
باران تنهایی میبارد
از چشم هایم
میبارد از آسمان
اتاق رودخانه ایست وحشی
و من
سال هاست که دارم
غرق شدن را تمرین میکنم
کوثر مرادی فر❤
کاش باد
تنهایی ام را بیاورد بتکاند
پشت پنجره ات
کاش ماه آسمانم شوی
بنشینم لب ایوان به تماشایت
همیشه به بی بی میگفتم:
تنهایی رو دوست دارم
دلم میخواد توی کل دنیا
فقط خودم باشم و کسی
کارم نداشته باشه!
که بی بی آهی سر میداد و میگفت:
دختر جون تنهایی چنگ میندازه
به قلبت اون وقت کم کم قلبت
تو خودش میریزه و میمیره...
و مردن قلب...
برای دیدن آن چشم ها، با چشم پر شوق آمدم و با چشمانی تر گونه هایی خیس به کلبه تنهایی ام بازگشتم! به هم می آمدید!
دردهایم به کنار کاش خبر میدادی،سر راه،برای دلبر خندانت گل می خریدم!
دهانم را دوختی !
حرفی با تو نزنم
اما نمی دانستی که چشم های من
زبان من است
و من با چشم هایم
عشق را فریاد می زنم
مجید رفیع زاد
تو رفتی و قلم را با خودت بردی
و من ماندم
با یک دفتر خالی
و ذکر لب
که جانم کاش که بودی
مجید رفیع زاد
وَ قَالَ علی علیه السلام: فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ
غربتی است فقدان عزیزان
حکمت 62 نهج البلاغه ج ۱ ص ۴۷۹
باب ترک دوستان و تنهایى
شانه ی احساس را بر سر تو می کشم
طعم خوش لحظه را ، با لب تو می چشم
مرغ دلم را ببین چگونه پر می زند ؟
خواب به چشمان من چگونه در می زند ؟
شعله ی شمع شبم دو چشم بیدار من
خواب که در می زند...
در جاده تنهایی
انتظار می کشد
راه
پای آمدنت را
بادصبا
چامک
تو اینجایی
لابلای نفس های شهر
هرصبح...
من اینجایم
لابلای نفس های شهر
بی تو...
تنهایی تلخ...
ما در عصر تلفن های هوشمند و افراد احمق زندگی می کنیم