متن دلتنگی

من، کوچه، دردی بی عبور...
این بغض دارد طعمِ گور!
دلتنگ چشمان توام
در غربتی تاریک و کور
بیزارم از هر فاصله
شد بی تو بودن حرف زور
با اشک هایم، باز هم
می بوسمت از راه دور...


شاعر: سیامک عشقعلی

پاییز از راه بیاید،
دلتنگی ست،
که از دل و جان می ریزد!


لیلا طیبی (رها)

پاییز
امان از پاییز وقتی ابر دلتنگی گلویم را می فشارد وباران غصه از چشمانم سرازیر می شود کاش بودی تا دیگر بی هدف دل به جاده نسپارم....
حجت اله حبیبی

یه حسی از تو در من هست،
که می دونم تورو دارم
واسه برگشتنت هرشب،
درارو باز میذارم

برشی از ترانه سراب رد پای تو

دلتنگ توام دراین شب بارانی !
از عشق تو در دلم شده طوفانی !

یک روز اگر نبینمت می میرم
این فاصله ها می کشدم می دانی؟!

آنجلا راد

یه تعریف قشنگی . . .
از دلتنگی شنیدم، میگه:
دلتنگی یعنی صدای کسی . . .
که دوستش داری رو بشنوی،
ولی وقتی سرتو برگردونی کسی رو نبینی،
همینقدر غم انگیز!

پاییز شد
بیا و انار سرخ دلم را از شاخه ی دلتنگی بچین!

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
دائم برای تو...

نور دو دیده منی دور مشو ز چشم من

من طاقت درد نبودت را ندارم
با مرگ شد این غم برابر، بی تو هستم!
می بوسمت! می بوسمت! از دور حتی
این روزها، یک جور دیگر، بی تو هستم...


شاعر: سیامک عشقعلی

امروز ، ششمین جمعه هفته
من دلم برای تو تنگ شده است...
مانند هفت جمعه ی دیگر :)

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده

دلم برای کودکی هایی که نکردم تنگ شده.

کلمات بهانه اند
چشمهایت پرگاریست
زاویه افق را
تانیم کره
مغزم هر روز
تا شعاع
دلتنگی میچرخواند
شبیه دو قطب همنام
شب در گریز از روز
روز در گریز ازشب

گرمی دستانت بهاری بود، که مرا با پاییز دلتنگی آشنا کرد..
\\\\مبینا سایه وند\\\\

چرا آنهایى که رفته اند
‏دیگر باز نیامدند؟
‏که من دلتنگ لبخندشان هستم.

انگار این شهر
‏فقط با آنها زیبا بود.
‏

\ بگذریم از اینکه خیلیامون شبا
می تونستیم آروم و بی دغدغه بخوابیم
ولی دلتنگیِ بی رحم اَمونمونو برید و
خوابو از چشمامون دزدید! : )!♡ \

نویسنده: کاژین جهانگیری

این که با پاییز از راه می رسد،
باران نیست؛
--دلتنگی ست!



لیلاطیبی (رها)

دلم برایت تنگ شده...
کجایی ای یار..
دلم دیگر طاقت ندارد
دوری ات دارد کم کم
مرا آب میکند
قسم میخورم اگر زود نیایی دیگر در این زمین نباشم
بیا که با خنده هاایی که بر لبم میندازی چال لپم در صورتم نمایان شود

بیشتر دوست میداشتم آدمی باشم با شرایطی استثنایی
آنقدر استثنایی که بتوانم در ماه زندگی کنم
و مردم هر از گاهی مرا با تلسکوپ ببیند و من هم برایشان دست تکان دهم
فکر میکنی از آن فاصله  غمِ دلتنگیِ من برای تورا میتوانند از چشم هایم بخوانند؟!
اگر اینجا بودی...

سرت را بر جایی از تنم بگذار
که قبلِ رفتنِ تو
در آن قلبی بود به وسعتِ دریا
سرت را بگذار تا بشنوی
این حفره ی خالی با دیدنِ تو
هنوز هم میتپد...

از رستورانِ آسمان سالادِ ستاره سفارش دادم  برای تاریکی هایم...
پرنده ای با لباس آبی آوازِ پرواز مینوازد
وکبوترانِ کور با حسرت کُر میخوانند

ماهِ عبوس مدام با خورشید تماس میگیرد که چرا دیر کرده است!

میدانی...
زمان هایی که نیستی شب در آسمان قد میکشد و نور در ترافیکِ...

تابستان فصلِ خوبى براى رفتن نبود..
نه باران مى بارد که
اشک هایم را بپوشاند..
نه برف مى بارد که
رد رفتنت آب شود..
نه برگ زردى بود که با لگد
حرص نبودنت را سرش خالى کنم..

در آن هوا ...
فقط داغ رفتنت دلم را سوزاند ،،

وقتی می گویم دلم حتی برای تاریکی و سیاهی شبهای کوچه ساکت و بی چراغتان تنگ شده، باید بفهمی، هزاران بار بیش از آنچه به رویت می آورم، دلتنگم. باید بدانی هزاران بار بیش از آنچه تصورش را می کنی، غریبم. باید بدانیم، آن به امید دیداری که آخرین بار...

رویا گونه عاشق توام
رویا گونه میخواهمت
بی هوس...
تنها خودت را برای خودت
بی توقع...
فقط عاشقانه دوست دارمت
مانند تمام شعرهایم...
مانند نوشیدن قهوه ی هر شبمان ،
و خوردن چای هر روز عصرمان ،
مانند چال روی گونه ات ،
نجیبانه دوستت دارم...

دوستت دارم از دور......