متن دلتنگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگ
ای همچو بهار مردهِ جانم بی تو
دلتنگ توام بیا خزانم بی تو
از خاطر من نمی شوی دور ای دوست
دلخواه منی و در فغانم بی تو
-بادصبا
دلتنگتر از من
دخترکی ست مانده در راه
که از پشت واژه های درد
سازی کوک می کند
دلتنگتر از لیلی بی مجنون
-مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
-شعرسپکو
چون باده نابی و خمارت هستم
دلداده ی بی صبر و قرارت هستم
دلتنگ تو ام بیا به سویم ای عشق
در فصل خزان یاس بهارت هستم
-بادصبا
-ولی به نظرم هیشکی دیگه مثل
محموددرویش دلتنگی روقشنگ
توصیف نمیکنه:
‹ قطعه ای ازمن کنارتوست وقطعه ای
کنارخودم وقطعاتم دلتنگ یکدیگرند . .
می شودبیایی . .💜′🍃^.^: )! ›
دلتنگی، نعمتی است دردناک
عاشقی بی قید و شرطی را میطلبد سرشار از حسرت و آرزو
و محبتی را که وسعتش، فاصله ی میان قلب های وابسته به یکدیگر را در آغوش خود حبس کند
دلتنگی، تعهد و عشق از ته دل را به تصویر میکشد
آدم ها هر آنقدر...
جانا ! من از دردِ نهانم می نویسم
از درد با اشک نهانم می نویسم
از سردیِ پاییز و از داغ غمِ یار
هر نیمه شب از عمقِ جانم می نویسم
پژمرده ، باغ و گلشن دل از دو رویی
دلتنگم از بی همزبانی می نویسم
چندیست بی خویشم چو...
به تو
هر روز و شب و ثانیه می اندیشم
به تو ای بوی بهار
به تو ای باعث خندیدن گل در گلزار
می دود
عشق تو در چشم ترم
بی خبر اما تو
از دل شعله ورم
شده این دل طوفان
و نگاهم نگران
و به لب لبخندم
همچو...
دلم ، لبریز از عشق و جنون است
کجایی؟ بی تو چشمم لاله گون است
چنان ، دلتنگِ دیدارِ تو هستم
که از این حجم غم دل ، خونِ خون است
-بادصبا
به دیدارم بیا ! دلتنگم امشب
به مانند صبا ، دلتنگم امشب
زدی آتش ، دلِ دیوانه ام را
ز دوری، بی وفا! دلتنگم امشب
-بادصبا
دلتنگ فاصله ای هستم که در لحظه ها پنهان شدند .
دلم تنگ است و دلگیرم/
همش با عشق درگیرم/
بمونی پیشِ من خوبه/
نباشی،ساده میمیرم/
دلم دریایی از درده/
ببین رخساره ام زرده/
نمیدونی که این دوری ت/
چه ها با قلبِ من کرده/
شدم زخمیِ عشقِ تو/
شدم اواره و تنها/
چقد بی کَس شدن درده/
ببین بی تو...
خبرت هست که بی رویِ تو آرامم نیست/
نفسی هست ولی هیچ دل آرامم نیست/
خبرت هست که دلتنگِ نگاهت شده ام؟/
چندسالی ست که من چشم به راهت شده ام/
شهر، از مردم دلتنگ و دل آزرده پر است.
دلتنگ که شدی پیش ِ من بیا،
کمی غصه هست باهم میخوریم.
یکی اینجا بدون تو ،دلش تنگ است
واینجا بین یک دنیا ،چه بی رنگ است
تمام لحظه های بی تو بودن را
به عودی می زند امابدآهنگ است
دوری و تهران بی تو با من جنگ دارد
در کوچه هایش با هوایت غرق دردم
این روزها حالی نپرس از من که بدجور
این شهر را یک شعر سرخ از غصه کردم
بعد از تو حسرت شد برایم مهربانی
اینجا تمام مردمش قهرند با هم
از ازدحام پوچشان پیداست...