متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
من نمیخواهم بزرگ شوم
دنیای بزرگ ترها، وحشتناک است!
دلم میخواهد فروردین که میشود، با دیدن جوانه های سبز درختان، ذوق کنم
اردیبهشت که میشود هرگلی را میبینم خم شوم و بویش کنم
دنبال قاصدکها بدوم!
در گوششان آرزو کنم و آن را فوت کنم
تابستان که میشود، با آب...
وقتی که توو چشام 👀میکنی اون چشمای نازو باز بسته اش انگاری شب میره کنار و ماه🌝 میاد توو با دار💊 و دسته اش وقتی توو بغل💏 من فقط من ، واسه تو بهشته بدون که روی قلبِ💖 من بزرگ اسمتو نوشته وقتی لش میکنی توو بغلم 💏با ناز و...
*بازم مثل همیشه،شبا که خوابم نمیبرد
تست هوش میزدم...
طبق عادت هر شب صدای نفس نفس زدناشو از تو حال میشنیدم...
خواستم به خاطر رفتار دیشبش باهاش حرف نزنم
اما وقتی کابوس میدید نمیتونستم تنهاش بذارم!
گوشیمو گذاشتم رو میز چوبی قهوه ای رنگ توی پذیرایی و رفتم طرف اتاقش......
حالا که رفته ام
دوباره
پشت پنجره نشسته ای
شاید بر گردم
ولی نه؟!
کسی ،دوباره به کوچه ی بن بست بر نمی گردد.....
حجت اله حبیبی
═══••✿°•☔🌧•°✿••═══
من خستم...!
کوه نکندم...،
من دل کندم،
دل کنده م اززندگی...!
دلم گرفته ،
ازدنیایِ خاکستری رنگ،
ازاونی که منونمیبیند...!
من ازدنیامتنفرم...؟!
نه نیستم...
دلِ من ازسنگ نیست...
ازشیشه ای لطیفه،
که به یک گردگیری حسابی نیازداره...
فکر کردم...
فکرکردم به اینکه سال های بعد،
رنگین کمونِ زندگیِ من،...
وای از آن روز ک زخمِ تازه ترمیمِ دلت ب خاطره ای گیر کند...
می سوزد
باز می شود
خون می آید
و اگر برای بهبودش کاری از دستت بر نیاید قطعا عفونتش ت را خواهد کشت.
و من یک مُرده ی نبض دارم...
میرسه جون به لبات
اضافه شد خون به شبات
پُشتِ هم میخورى پَسى
وسط جهنم ، ته رام
چون من یه پرنده ام
په اعدام یا قفس سَهم منه
ولى هنوز دَرندم بَرِ جام
میرسه به گوش نعره هات
با یه سرى گوش تلخه لات
جعمین هر شبى دور هم...
فرض کن کل سیاره هات قابل سکونت باشه:)
چه قشنگه اگه....
بهارتو رو زمین تجربه کنی
تابستون تُ توی سیاره زهره تحربه کنی
پاییز تُ توی سیاره مریخ تجربه کنی
و کل عمرتُ توی زمستون سیاره مریخ بگذرونی!
و در اخر وارد سیاه چاله و محیط چند بعدی شی:)
چجوری بهش فکر نکنم؟
من مثل ادمیم که یه جایی از بدنش درد میکنه
اون مگه میتونه به دردش فکر نکنه،که من بخوام به تویی که بند بند وجودم واست درد میکنه فکر نکنم؟
کاش میدونستیم کی اخرین باره
باور کن اگر میدونستم اخرین باریه ک دارم بغلت میکنم،جوری بغلت میکردم که بند بند وجودم توی تنت حل بشه
جوری که دیگه ازت جدا نشم
همراهت باشم هرجا میری کنارت باشم
کاش میدونستم اخرین باره ک دستاتو میگیرم
اون موقع تمام حقمو از دستات...
میگما دلبر
مگه میشه انقدر ادما نسبت به هم غریبه بشن؟
مگه میشه کسی ک یه روز قلبت واسش میزد و تنها دلیل زندگیت بود بشه غریبه ترین ادم زندگیت
مگه میشه قلبی که گرماش که از شدت عشق و علاقه بود و مثل یه روز شرجی لب ساحل بود...
خاطرات بد 😂🥀
کاش همین خاطرات بد باشد این خاطرات خوبت است ک ذره ذره وجودم را میمکد و روح خسته ام را زخمی میکند...
ک دانه دانه بر جلوی چشمانم می آیند و همچون تبری میکوبد بر ریشه ی درخت آرزو هایم
تا باشد از این خاطرات بد....
کودک که بودم ،
فکر می کردم تاریخ انقضا
مختص ادم ها نیست و فقط ،
مختص خوراکی هایی است که
آقا جانم برایم می خرد ، مثل همان آبنبات های کوچک نعنایی که تاریخ انقضایشان روی جلد سبز براقشان ، خودنمایی می کرد.
بزرگتر که شدم دریافتم ؛ اتفاقا...
═══••✿°•☔❄•°✿••═══
ای بانو عالم!
می خواهم بنویسم ولی، کلمات ساز مخالف میزنن!
تو که وجودت، واژه واژه از دین خداست...
تو که خود ایمانی!
مددکن مادرم...
خسته ام!
خسته از این همه تفاوت و دورنگی..
نماز می خوانم، اما..
قبله ام دنیاست...
دست نیازم به خداست و
رد نگاهم ب...
☔️♡ بچه که بودم وقتی روی
مبل سه نفره دراز میکشیدم...
همیشه کارم این بود که
کلی پاهامو میکشیدم تا نوک
انگشتام حداقل برسن به اون سر
مبل و ذوق کنم که بزرگ شدم...
حالا زمان خیلی زود گذشته و وقتی روی مبل سه نفره دراز میکشم، مچ پامم از...
صبح 🌝تا شب🌛 پول 💰لازمه منو میبینه میفته یادِ دلار💵💸 و هی یادش میره چطوری😎 رفته چطور به باد داده پلا 🌉رو خیکی خسته عضلات شله تیریپ خز و لش کج کوله خودش درگیر عن 💩و الکله🍻 بعد میخواد مشکلِ منو حل کنه😅❌
بعضی وقتا وضعیت انقد قرمز نیست که آژیرو بکشن
اما همون آژیر وقتی به صدا در میاد خیلی از وضعیتا رو قرمز میکنه
پس یه وقتا بهترین کار سکوته و سکوت یعنی قهر
بعضی موقع ها هم همه چی هست بجز اونی که باید باشه مثلا یه بچه تنها که...
احساس هه اصلا چی هست وقتی تو بچگی احساسمون مرد وقتی تو بچگی بزرگ شدیم اون موقع احساس برای ما جایی نداشت
بچه که بودیم فک میکردم تنهایی یعنی کسی خونه نباشه دیگه بقیش با خودتون !
تنهایی از عالم دنیا شده برای ما همه چیز
میدونی وقتی تو یه...
میدونی چرا دیوونه ها میرن تیمارستان برای اینکه نتونستن درداشونو تحمل کنن خودشونو زدن به دیوونگی بعد عادت کردن اما الان یادشون نمیاد چه دردی دارن فقط میدونن درد الانشون دیونه بودنه شاید ادمی که دردش خیلیه و تحمل کرده تا ادمی که از دردش روانی شده بهتر باشه ولی...
اولش به خودت می گی دیگه بسه باید فراموشش کنم
فکر می کنی اگر برای اخرین بار یکی یکی خاطرات و از همون اول مرور کنی فراموشش می کنی
ولی سر هر خاطره به یک سری چرا می خوری
هی به خودت می گی چرا ؟
چرا دوسم نداشت ؟...