متن دنیا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دنیا
بعضی اوقات،خریدن گل نشاط بسیاری به خونمون می بخشه
همون دم که خیلی بی رمق و گرفته ایم
وقتی هم لباس نویی می خریم باعث میشه قشنگ تر بخندیم
چون نو شدن تو روحیمون اثر مستقیمی داره
مثل سایر،همه ی نوشدنها،خریدن تختی نو و ادکلن یا حتی گوشواره ی کوچیکی...
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
درست کنار ثانیه های بی قراری ام
کنار دل شوره های شیرینم
تو کنارم هستی ، در قلبم
و چه جایی بهتر از قلب یک عاشق
میدانی...؟
حتی اگر دنیا را داشته باشی
وقتی قلب عاشقی برایت نزند...
فقیر ترین انسانی...
و چه خوشبختم که تو را در قلب خود...
ما مردگانی زنده به گور ،
بی قبر،
بیرون به تماشا جهان ،
نشسته ایم ..
خاموش ..
خاموش ..
انگار این دنیا غربت ما بیگانگان است ..
دلیل حال زیبایم توهستی
تمام خواب ورویایم توهستی
قسم برهستی وبر آفرینش
تمام عشق ودنیایم توهستی
ما به دنیا آمدیم
دنیا به ما آمد نداشت
هادی نجاری
این شب عجب طولانی است!
ساعت ها تا صبح مانده است!
و شاید سالها...!
استخوان هایم از سرمای یخ آلود این هوای آلوده بی حس شده اند.
و دنیا شبیه هیولای قصه ی مادربزگ شده است...
دیگر وقت آن شده که بیایی!
می خواهم برای همیشه و شاید تا ابد...
دنیا برایمان کوچک بود
اما جیب هایمان را برایش بزرگ دوختیم
غرق دریای مال شده ایم و دور از حال...
حالِ خوبِ بندگی...
بنده ای که امیدش معبودی است ابدی...
اما همیشه فراموش می کنیم
پایان این دنیا
آغاز دنیای فراوانی است...
و صدایی که مدام در گوشم زمزمه می...
می روم تا که به دنیای جدیدم برسم
خواهشا پیش چِشَم هیچکسی پر نزند...
..
..
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
دل مردگان معنای احیا را نمی فهمند
فرق غروب و صبح فردا را نمی فهمند
آنها که سیرابند رنج تشنگی ، حتّی
طعم خوش آب گوارا را نمی فهمند
شب خفتگان هم در سکوتِ مبهم شبها
حال دل غمگین و تنها را نمی فهمند
صحرانشینان بیابانهای لَمْ یَزرع
بی شک...
دنیایِ بعد از رفتنت مثل سراب است
با قرصهای هرشبم حالم خراب است
تا انتهای مرزِ بیداری نشستم
شب تا سحر چشمم به روی عکسِ قاب است
عاشق که باشی ابتدا باید بدانی
دنیای تو اندوه ممتد، اضطراب است
هرلحظه غرق عشق بودن هم همیشه
مانند یک پرسش شد امّا...
در این دنیای بی در
که پیکرش ویرانه ای ست
بر قامت خمیده ی تنهایی
میان وارفتگی های درهم روزگار
از آن کهنه زخم تنیده در پیله
حرفی نیست
وقتی نگاهم یک دنیا فریاد است
اما ...
جوانه می زند
بذری که دست دعا و مهر خدا
در خاک گلدان...
حریف عقربه هایت نمیشوم ، دنیا...
زمان من شده اتمام و باورش سخت است
حواس من به شتابت نبود ، یک لحظه...
مجال ده که نفسهای آخرش سخت است
.
.
بهزاد غدیری