شعر زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر زیبا
لب فروبند !
یک جفت قناری
در چشمت
آشیان کرده است.
رضا حدادیان
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پُرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
فکر دل کن،که مرا دست و دل از کار افتاد
هلالی جغتایی
تَرک دنیا به مَردُم آموزند
خویشتن سیم وغله اندوزند
عالِم آن کَس بُوَد که بَد نکند
نه بگوید به خلق خود نکند
رو به رویم بیشه ایست کبیر
وقتی نگاهت را مهمانِ چشمانم میکنی!
من جنگلبانِ آن شاخسارهای جَمیلَم
نِگاه بانِ دَلیرِ آن وَط|تن
سرای امیدم💚👀🌱
👤مأوا مقدم
منی که نام شراب از کتاب می شستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد
کنون که کاتب دکان می فروش شدم
فضای خلوت میخانه خرقه پوشم کرد
نگاهم میکنی انگار، ماه نوازشم کرده
برای وصف چشمانت خداوند شاعرم کرده
دلم مثل زمین سرد و توهم قد زحل دوری
تاج دور سرت جانم، درخشان ترت کرده
دلت روشن سان خورشید، چو زهره الهه عشقی
گویی خدا منظومه ی شمسی را خلق کرده
به قلم: مأوا مقدم زاد
بی صدا مهر و وفا و بندگی ها در گذشت
بی هوا مهر و وفای زندگی ها در گذشت
لاجرم بر ما گذشت آنچه نباید می گذشت
بی وداع عشق و صفای زندگی ها درگذشت
sohrabipoemحسن سهرابی
( بر ما گذشت آنچه نباید می گذشت)
بیصدا عشق و وفا و بندگی از حد گذشت
تا که بستم چشم خود یک لحظه یارمن گذشت
بی دفاع عشق و وفا در زندگی شد سرگذشت
حسن سهرابی
Sohrabipoem
اینک بهار
سالی دگر گذشت و بهاری دگر رسید
فصلی پر از ترانه و گل های تر رسید
سردی دمار اگر چه درآورده بیشه را
آخر کلاغ بخت سیاهش به سر رسید
ساری بروی برگ صنوبر پرید و گفت
شادانه شو که مرهم زخم تبر رسید
از پشت قاب پنجره...
پایان بی آغازی است وصلت عشق و مرگ،،،،،،،،
درسرزمینی که مبلغانش جاودانگی و فرزانگی
را درروزی که نخواهد آمد
به تو نوید می دهند.
حسن سهرابی
ما را زِ جهانِ دیدنی ترساندند
ما را ز نظام مردمی ترساندند
خوردند و بُردند همه هستی را
ما را زِ حرامِ گندمی ترساندند
حسن سهرابی
sohrabipoem
وقتی که ستم حک شده در مغز هزاری
باید که از آن وسعت فریاد بترسی
تا فهم تو در باطن این خشم نباشد
باید که از آن وحشت صیّاد بترسی
حسن سهرابی sohrabipoem
و شاید تو نمی دانی که دلتنگم
بدون تو اسیرِ مکر و نیرنگم
و دلتنگ از همه روزهای بی رنگم
و شاید تو نمی دانی که حیرانم
بدون تو چنین غمگین و گریانم
و حیران از همه عصیان انسانم
و شاید تو نمی دانی که بی تابم
بدون تو کویر...
کوی یار
خوش آن ساعت که من در کویِ یارم
برآرم نغمه ها من با سه تارم
اگر چه اینچنین من بیقرارم
بجز پیمان او در دل ندارم
حسن سهرابی
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده...
👤سعدی
من یک زنم ...
با همه ی احساسم
یک مادر ...
یک همسر ...
یک هم درد ...
یک خواهر ...
یک دختر ...
یک فریاد ، یک سکوت
یک شعر زیبا ...
در بند بند زندگی ها ...
اما مرا در خانه های تاریک
زن بیکاری می دانند که...
عاشقت بودم من از روز ازل
روی زیبای تو شاه بیتِ غزل
قدّ تو چون سرو و لب همرنگ گُل
عشقم این چشم است داری یا عسل؟؟!!
مثل یوسُف، چون روی در بین جمع
راه می افتد سرِ عشقت، جَدل
یک نفس بی یاد تو گر سر شود
می رسد...