شعر عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر عاشقانه
به پرواز در می آید
با طلوعِ هر سپیده
نگاهم
در دشتِ پر گلِ پیراهنت
و چشمانت
همچون شرابِ کهنه ی شیراز
مرا
چنان به شور وا می دارد که
می رقصم
شانه به شانه ی خنده هایت
-بادصبا
دلم
یک باغ می خواهد
پر از عطرِ گلِ یاس و گلِ نرگس
که در آن شادمان
از لابلای شاخه ی سبز درختان
بشنوم آواز مرغان بهاری را
دلم
همصحبتی با
موجِ ساحل را
سحرگاهان
به همراه نگاه مهربان و گرمِ خورشید فروزان
با تو می خواهد
و صبحی که...
همیشه این دل عاشق برای تو تنگ است
صدای ضرب نگاهت به قلبم آهنگ است
چه دوری از من و نزدیک میان هر نفسم
وجود تن به سرودِ تنت هماهنگ است
من روانی تر از آنم که تو را
بعدِ ده سال فراموش کنم
آنچه در جانِ من انداخته ای
آتشی نیست که خاموش کنم
صبح است
و آفتاب
لبخند می زند
بار دیگر به قامت بلند آرزوهایم
و من
دوباره
تو را بی اختیار آرزو می کنم
با تمام دلتنگی هایم
افسوس
که باز هم نیامدی
و چشمانم خیره به راه آمدنت
می شمارند
ثانیه های خسته از دویدن را
به کدامین جُرم
باید...
بتاب ای مهرِ تابنده
به قلبِ سرد و بی جانم
که از دوری تو
چون غنچه ی پژمرده می مانم
بیا!
ای روشنا!
ای عشق!
که از گرمایِ دستانت
بروید
لحظه لحظه
از دو چشمانم
گلی سرخی
که بی تو بس دلم تنگ است
بیا بنگر!
که می خوانم تو...
تا آمدی احساس راهم یادم آوردی
عطر وشمیم یاس را هم یادم آوردی
تا خواستم شعری بخوانم با خیال تو
آن لحظه ی حساس را هم یادم آوردی
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
هرلحظه ی این زنده بودن باتو زیباست
خوشحالی بی وقفه ی من باتو زیباست
من یک مخاطب در جهان دارم تو هستی
خانم! اصلا شعر گفتن باتو زیباست
وقتی تو باشی من خدا را دوست دارم
آرامش این روزها را دوست دارم
یادت می آید بار اول با خجالت
گفتم:...
به تو
هر روز و شب و ثانیه می اندیشم
به تو ای بوی بهار
به تو ای باعث خندیدن گل در گلزار
می دود
عشق تو در چشم ترم
بی خبر اما تو
از دل شعله ورم
شده این دل طوفان
و نگاهم نگران
و به لب لبخندم
همچو...
در این صبحِ اهورایی
که باغ و گلسِتان زیبا و رویایی است
شناور می شود
در موجِ آرامِ دو چشمانت
نگاهِ من
و غرقِ بودنت
می گردم و محکومِ شیدایی
و باغِ آرزوهایم
پر از گلخندِ عشق و بس، تماشایی
و من
ای مهربان!
ای عشق!
می خواهم فقط از...
بی تو همسایه ی غم
ساکن تاریکی و ماتم
و دلم
تنگ سرودن
و تو آه
از من تنها
و ز احوال درونم
خبری هیچ نداری
و فقط
خاطره ات مانده به جا، بر دل تنگم
من و این لحظه ی غمبار
و نگاهی که دوان است به دنبال تو...
بتاب
ای خوبِ من امروز
بتاب
چون آفتابی گرم
که بی تو
سرد و بی جان و پریشان، خاطرم این دَم
و خانه
خالی و دلگیر
و بی اندازه غرقِ غم
که قلبم می زند پَر در فرازِ آسمانِ بودنت اینک
بخند
ای خوبِ من امروز
که لبخند تو و...
چشمان ناز تو را به رنگ آسمان ساده می بینم
خدا هر آنچه زیبایی ست برایت داده می بینم
تو آنقدر زیبایی که زیبایی تو را حد نیست
تو را ای دختر زیبا خیلی فوق العاده می بینم
تو هیچ میدانی صدای نغز آهنگ قدم هایت
تکو تک تک تکو...
لبخند بزن تا دلم آرام بگیرد!تا قافیه شعرهایم نقش ایهام نگیرد.
عاشق شدم مثل شاعربی نام نشانی!!!
تا دلم از موهبت بودن توجان بگیرد.
گر بخواهم واضح به تو احساسم را بگویم..
ترسم این بیت حالت ایهام بگیرد...!
بایدتورا جور دگری دوست بدارم.!تا که طوفان دل کمی آرام بگیرد....!
دیشب نفسم بوی تو بود و تو نبودی
دل مست سر کوی تو بود و تو نبودی
از حنجرهٔ عشق صدای تو شنیدم
گوشم به هیاهوی تو بود و تو نبودی
بر شاخهٔ گل بوتهٔ تن تا نفسی داشت
دل قُمری یاهوی تو بود و تو نبودی
بر گونهٔ من...
حریفِ بازیِ عشقم، دلی بلد دارم
اگرچه گاه هم اخلاق های بد دارم
ولی به خاطرِ آن بیست سال بی عشقی
چه انزجارِ عجیبی از این عدد دارم
مگر تو رحم کنی، چون برای این دلِ نو
چقدر شوق که از راه می رسد دارم
به گفته ی دلِ عاشق...
خوشا شعری که در وصف نگارین یار خود امشب سرودم
نوشتم با طلا بر قلب خود حک کرده چون جانم ستودم
ارس آرامی
باز چه خنجری به قلبم میزند اگر بگویم هنوز دوستش دارم؟
من از کشته شدن میترسم
اگر قرار است بعد از آن نفس بکشم..
مأوا مقدم
زیباست به قدری که دلم رفته برایش
رد می شود از کوچه ی ما عطر هوایش
آهوی نگاهش شده صیاد غرورم
هم قیمت جان است ولی ناز و ادایش
هوش از سر من رفته که این بار بچینم
یک بوسه از آن غنچه ی لب های بلایش
ای کاش که...
برکه آبی پا به آهم، ماهرویم می رود
آه! می بینم به آهی آرزویم می رود
«گندم از گندم بروید» وای بر من پس چه شد؟
هر سپیدی می نویسم شاملویم می رود
من مترسک، من گُنه کاری که جرمش عاشقیست
دوست دارم گندمت را، دار سویم می رود
فرق...