شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
«حنین»
در شب سرد،
بی تو،
تنها،
برهنه پای،
ژنده، ژولیده،
پرسه های بی پایان.
در دل خود زمزمه می کنم،
چکامه ای از دوردست ها.
جز کوی تو ندارم جای،
یادت برایم آرام جان.
آه از این حسرت بی پایان،
که میان افکارم جان می گیرد،
گویی جان مرا...
می خواهمت
چنان که می خواهدش
خوزستان آب را!
زانا کوردستانی
خورشیدام و
بوسیده ام
روی ماه صبح را
زانا کوردستانی
ماهی ساکت،
برکه ای دلگیر،
دور از ستارگان بازیگوش!
رها فلاحی
من گرسنه ام،
سیر نمی شوم!
هرچه کتاب می خوانم...
رها فلاحی
ذهنم،
یوزپلنگی تیز پاست
آه!
بی هوده بود، دویدن هایم...
آی ی ی
--غزال وحشی،
کدام کنام آرمیده ای؟!
لیلا طیبی (صحرا)
زیر نور ماه،
پلاک خانه ی تو،
--چهارده ست!
لیلا طیبی (صحرا)
در اندرونم،
هزار پرنده ی آزاد
لانه دارد!
دریغ!
با بال و پرِ زخمی چه کنم؟
لیلا طیبی (صحرا)
می پرسد: شورت گره ای ...؟
تلخ می گویم:
کودک عشقم سال پیش مُرد.
می پرسد: آدامس ...؟
تلخ می گویم:
گذشته را می جوم، کافی است.
می پرسد: سیگار؟
چیزی نمی گویم.
آتش می زند و تلخ می گوید:
این تلخی را مهمانِ من باش.
رد می شوم از بلور کاوه
مثل نور،
از میان درهای بسته
مثل صوت،
از روی قله های ندیده
مثل باد ،
از زیر اقیانوس
مثل آب،
من
شاعرم.
به گلویِ بریده یِ قلم
قسم،
به کاغذ مچاله ی آن گوشه ها
قسم،
تو شعر آخرم نیستی،
اما
آخرین شاعرِ این کوچه ها منم
در صفِ نان .
یکی،
قاب عکس خود را
یکی،
ساعت دیواری را
و یکی،
مسیح را،
آویزان می کند
از میخ ،
چه کاربُردهایی دارد این میخ !
مرا به نام تو می خوانند،
در تاریکی ما می شویم
در نور، من و تو
همراه با توام ولی
کسی مرا به من نمی شناسد
من
سایه ام .
تو هم /
خودت را خالی کن /
ماشه را بچکان، آسمان! /
این سربازِ زندگی /
بارها بدرد خورده است /
راحت باش! /
این صحنه را /
فقط مرزهای دور /
می بینند.... /
آرمان پرناک