شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
غریوِ شادمانی؟
نه،
کابوس بود
تعبیرِ وارونه ی رویا،
آن همه همهمه
ریزشِ بهمن بود
بر سر رؤیای ما.
«سوگ»
نفسی به شماره افتاد و بی رحمانه از حرکت ایستاد.
اشک ها بی وقفه غریبانه باریدند.
ناله های سوزناک سکوت شب را دریدند تا بامداد.
«هیچ»
دخترک بهار است،
که پیراهنی از گل نرگس به تن کرده...
نوروز!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زان کوردستانی
لبخند زیبای کودکی ست،
بر صورت چشمه...
تابش ماه!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
دور و دراز شد،
همچون روزگاران خیلی دور...
دیدار تو!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
نمی تواند سر بلند کند،
درخت زرد آلویی ست شرمگین...
آن زن زیبا!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
شعری ست کوتاه
نشسته بر گل های پیراهن زنی...
پروانه!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
تاجی از گل است
بر سر زن کشاورز،
کلاه لبه دار...
شعر: ناصح ادیب
ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی
هربار
عکسی از تو را
در رودخانه غرق می کنم
کمی پایین تر
جنازه ی عکاسی را
از آب بیرون می کشند
دکمه های بسته شده تا بناگوش ذهنت را باز کن
بگذار اندیشه ات هوایی تازه را تجربه کند.
بعضی وقتها نیاز است که در مسیر زندگی
بازنگریهایی صورت گیرد.
شاید نیاز است که کل جهان بینی ات تغییر کند.
پس دکمه آخر را نبند، بگذار یقه ذهنت
آزاد و رها...
یلدا
اگر نباشد یار،
بلندتر بودن شب ،
آید به چه کار ؟
آن دم را غنیمت شمار ،
که باشی همنشین نگار.
«هیچ»
چشمانم به راه مانده است
هیچ قطاری تورا برایم
نیاورد.
«نوید هامون»
می گذشتم از کنار آتشکده ی خاک خورده،
از این زیگورات اجدادی،
از میان دریاچه خشکیده.
همای بلند پرواز از اینجا پر کشیده.
پیر دیر مغان دلگیر و دلمرده.
آن سرو کهن هم پژمرده.
سوشیانت،
اناری کاشتم،
به امید ساخت دوباره.
کی شعله می کشد آتش خرد؟
تا...
با سر به دیوار کوبید باد
راهِ رفتن نبود ،
نشست
به زوزه
به گریه
گفت:
ه...و ه...و ه...و
یعنی: هر چه بادا باد .
جهان هیچ است، بی تو ؛ ای مَه زیبا
زمان را ، هیچ ؛ پندارم گل رعنا
نمی ارزد ، به هیچ ؛ پایان و آغازی
چو هیچ است، هیچ دانم؛ ای دل شیدا
بادصبا