متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
سرد استُ
آسمان میبارد
زیرِ باران راه رفتن
عالمی دارد
اگر یار باشدُ عشق باشدُ
خاطره بازی
آگرین یوسفی
ای کاشکی، با دل بفهمیم این که بی شک:
با عشق، غرقِ گُل، فضای زندگانی ست!
در بسترِ همواره مهرانگیزِ احساس،
امّیدواری، جان فزای زندگانی ست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک غزل)
رویایِ من همیشه
پاییز است سردُ بارانی
بهانه ای
برایِ آمدن در آغوشَت
زیرِ چترِ سیاهَت
گرفتنِ دستانَت
قدم میزنیم
کوچه یِ خیال را که
انتهایَش به بوسه
ختم میشود.
آگرین یوسفی
چهار سال از رفتنت میگذره
هنوز بعد از چهار سال، انتخاب قلبم فقط
تویی و کسی نتونست جای تو بگیره
بودن گاه گاهت
چه عاشقانه به آغوش می کشد
منِ خستهء ِ درمانده از زندگی را....
و نبودنت نیز
چه بی رحمانه
به دارم می زند هرشب.....
امان از قدرت این عشق
که من
هر صبح ،
دوباره
بر می خیزم و..
نفس میگیرم
و آغاز میکنم
دغدغه دوست داشتنت...
تماشایی ترینم
بیا تا ببینمت
من از فعل های سوزان نبودن می ترسم
بگذار پناه ببرم به امن بودن تو
این حجم سنگین از نبودن ،
جا نمیشود درون باغچه قلب من
کاش بدانی که تنها با یاد تو خارهای زندگی را وجین می کنم
و هرروز شاخه گلی در...
زنی که با صدای آب ماهی میشود
و تصویر جنگل قناری اش می کند بر شاخسار
زنی که با ترانه ها همسرایی می کند
مانوس است با شعر با لبخند با عشق با عرفان
و با خودش ، با خودش....
و نمی ترسد از گذر بی رحم عمر
زنی که...
ابدی من
شب را به تاب گیسوانم بنواز
صبح را به نوازش نگاهم برسان
صدایت را به رگ گردنم بلرزان
شبنم نشسته بر روی گونه ام را
به قلبت جای بده
اه را از سینه ام بگیر
نگاهت را به جزر و مد دریایی
نگاهم طوفان کن
شناورم کن در...
لیلی
آغوشت را بگشا...
باخته ام تمام زندگانی ام را در
دوزخ نگاهت!
آرامم کن در تلاقی دستانت...
سنجاق کن مهرم را در قلبت و
رام کن دوست داشتن را در نقره ای مهتاب نگاهت
مجنونِ توام
بسان بهاری که بی شکوفه هایش هیچ است
✍️هدی احمدی
چه فاصله ای است لایتناهی میان......
خواستن و نرسیدن......عشق و نفرت.......
مرگ و شهوت.
وچقدر به هم نزدیکند....نرسیدن وخواستن.........
نفرت و عشق.......
شهوت و مرگ.
و ما متحیر مانده ایم میان فاصله ها و
فرسنگ ها......دورها و نزدیک ها و.......
رنگ ها و زجر ها....
و سکوتی مبهم و مرموز...
دلیل حال خوب من .. فرشته ی زمینی ام
چه خوب شد که آمدی، صاحب قلب و روح من
سجاد یعقوب پور
دل عاشق بعدتومحکوم به شکسته چه میشدکه دوباره برگردم به گذشته