متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
گفتمش با غمِ هجران چه کنم؟ گفت بسوز..シ︎🖤
Farzneh 22
دلگیرم این روزها از تمام آنچه در خاطرم خاطراتی را رقم زدن که سالیان سال قرار است حسرتشان را بخورم💔
ک اش ک ی ه ی چ وق ت دل ت ن گ ن ش ی ن که ب ع دش ت ب دی ل به ب ه ونه گ ی ر ت ری ن آدم دن ی ا ب ش ی ن...
اُوِردُوزِ مَغزی دَر اَثَرِ مَصرَفِ زیادِ فِڪر..!
- گاهۍ وَقتا تم ومِ وج ودټ گریہ میکن ں
جُز چشات . . .
وقتی مرا با قلبی شکسته و چشمی گریان رها کردی،خورد شدم و باختم و فهمیدم مقصر خودم بودم که تو را زیادی در چشمانم بزرگ کرده بودم.
به کجا باید رفت ...
دل ما تنگ تر از تنهایی ست
دل ما ز غمگینی پرواز خفته ای
لنگیده است
در اوج تنهایی شخصی مرموز
یک شروع منتظر است
آن شروع...
که قصه ی آغازی یک خاطره است
به کجا باید رفت
به کجا بال گشود
و کجای سفر...
دل تنگم ...
دلم تنگ است
بید مجنون چه بیرنگ است
در این اوضاع که دل
چون کوزه ی سربسته می نالد
اشک ...
در سینه ی ناباوریها محبوس می ماند
دل سنگین و دل غمگین
دل چونان نخ زنگین
غبار حزن و اندوه زمان را
می کشد بر دوش...
در خاموشی شب
دل بی قرار غم دارد
کجاست یار
کجاست آنکه باید باشد
کنارم نه،در قلبم،در ذهنم
اما ای کاش بود کنارم بود
تا بدن سردم را در بین گرمای وجودش پنهان کند
چند بار گفتم دلِ شکسته تان را سر راه نگذارید...؟!
می آییم سمتتان آرامتان کنیم ، روحمان خراشیده می شود...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
فلک از دست ما برده دوتاگل🥺
که اتش میزند برجان بلبل😔😔
فغان از این غم ودرد جدایی 😪😪
چگونه داغشان سازم تحمل☹☹☹
فریادم از گوش تمام شهر شنیده میشود اما ...
حتی یک نفر هم نیست که درد بی درمان مرا بفهمد
حتی یک نفر هم نیست که بفهمد چه درد بی درمانیست
نبود کسی که عمری پشت و پناهت بوده
فقط آدم های رهگذری را میتوانی ببینی
که در یک گوشه...
در گلویم بغضی لانه کرده که هیچ گونه قصد کوچ از دیار مرا ندارد
شده درد بی درمانی که فقط
یک معجزه میتواند بفهمد این بغض چه میخواهد
بغضی تلخ و دردناک آغشته به درد و خون
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم
اما برای شنفتن حرفاهای تو
گوش بسیار...
میشود من بغض کنم
تو بگویی :
مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی
میشود من بگو یم خدایا
تو بگویی جانم
میشود بیایی؟ تمنا میکنم ...
زندگی ینی
ناخاسته بدنیا امدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
وعاقبت درحسرت آنچه دل میخاهد
ومنطق نمیپذیرد مردن ..(:
سر بزن
به کوچه ی خیالم
پراز تنهایی ست
بغض های بجا مانده از تو
جمع شدند..
دانه دانه؛
قطره قطره؛
بی بهانه سیل شدند..
سیل ویرانگی ..
حال برگرد و ببین
این منِ ویرانه را
مبینا سایه وند
من غمگینم. اگه دستت بهم بخوره مثل یه بچه کوچیک میزنم زیرگریه. حالم خوب نیست. میتونم اینقدر برات حرف بزنم ک نفهمیوچی میگم. دلم میخاد سرمو بزنم ب دیوار. دلم میخاد گریه کنم داد بزنم. اما میدونی من باید خوب باشم . پس خوبم . اگه بپرسن خوبی؟ میگم اره...
امشب دلم یه اغوش میخاهد....
یه پناه... یه دست نوازش...
یه شانه بی منت...
خدایا !
امشب زمین نمی آیی؟!