یکشنبه , ۱۵ مهر ۱۴۰۳
خیال من شده اویی که بیخیال من است!...
گاهی وقت هاآنقدر دلتنگت میشومکه میخواهمتو را از خیالم بیرون بکشمو ببوسم......
هر صبح،خیال تو را ....با چای سر می کشم....این یک چای خیال پهلوست!!!!...
درختی در خیابانسر تکان می دهدشاعری،پشت کرکره ی خیالدنبال استعاره می گردد....
اسرار دلم جمله خیال یار است...
می روم شاید کمی حال شما بهتر شود می گذارم با خیالت روزگارم سر شود...
در زمستان خیالم گرم کن چای مرادر بهارستان جانت سبز کن جای مرا...
خیالتاز آنچه که فکر می کنیبه من نزدیک تر است ......
خیال خوب تو لبخند می شود بر لبم...
داشتنتمحال است وخواستنت ؛تنها خیال......
حتی اگر خیال منی، دوست دارمتای آن که دوست دارمت، اما ندارمت...
پناه مى برم به خیال از شرِّ حقیقت...بیا باران بزنیم و مست بشیم......
عاقل آن است که این موقع شب خوابیدهمنِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد...
در دنیایِ خیالات من،همه چیز ممکن استالّا دوست نداشتنِ تو......
تو در خیالم رقصیدی و تمام کافه های شهر تخته شدند...
او عروس خیال توو تو داماد خیال من...
ای آنکه در خیال تومارا خیال نیستجانابه جز وصالِ توما را قرار نیست...
بوسه بر سیگار شب ها،رو به روی خانه ات با لبانم به خیال تو خیانت می کنم...
خوابت را آماده کن!یلداست وُخیالِ بوسه ای طولانیدر راه...
هر کجا بروی، مرا خواهی دید،یک شب،تمام شهر را دیوانه واربا خیال ت قدم زده ام....
هرشب خیالت که می آیدجوانه میزنمسبز میشوم...
خیال دیدنت چه دلپذیر بود، جوانی ام در این امید پیر شد، نیامدی و دیر شد........
چنان به هوای تونفسم گرفته استکه خیال میکنم-بغض-نامِ دیگرِ دوست داشتن است....
در سرم بافته ام با تو خیالی که شبیمن سر موی تو می بافم و تو شال مرا...
کشتی به ساحل نمیرسدگر ناخدا ، خیال خدایی کند...
در بندشان کنخیال می بافند.گیسوانرهاد رب ا د...
قشنگ ترین بافتنی دنیا خیال بعضی هاست...
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام؟لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی؟...
تمام جغرافیای سرزمین منفاصله میان فلات آغوشتو پهنه ی خیالم است...
غرق شدن تو خیالقشنگ ترین نوع مرگ تدریجیه.....
قصه می بافد نگاهم با کلافی از خیالمی خورد صدها گره با آرزوهای محال...
خیال خنده های توشد آرزوی هرشبم......
در این سکوت دمادم– در این عبور خیال –منم و آرزوی پروازکو؟ بال...
چنگ زدنبه گیسوانِ بهارخیالیستدر سرِباغ...
صید دریای خیالخوشبختیهفت رنگآسمان....
برای رفتن چمدان می بندند،برای ماندن دل.من کدام را ببندم؟که نه خیال رفتن دارم،و نه توان ماندن......
ذلت کش هزار خیالیم و چاره نیستلعنت به وضع دور ز دلدار زیستن ......
گفتى بگو که در چه خیالی و حال چیست ؟ ما را خیالِ تو است ، تو را در خیال چیست ؟...
سلامتی اون رفیقی...که پیشمون نیست ولی تو قلبمونه!به یادمون نیست ولی تو یادمونه!بی خیالمونه ولی همش تو خیالمونه!...
نگاه ناگهانیتتیغ آفتاب بر خیال یخزده منست،اشارهای کافیست آبتنی میکنم دی ماه....
برون نمیرود از خاطرَم خیالِ وصالت اگر چه نیست وصالی ولی خوشم به خیالَت...
بانوی روزهای زرد پاییزم!بیا برویم زیر درخت بیدروسری ات را وا کن!بگذار باد خیال کند بهار آمده استبه جهنم که از حسادت بمیردبید!...
به دلم چه آذر آمد چو خیال تو درآمد...
تنها لحظه اکنون است که واقعیت دارد،باقی یا خاطره است یا خیال ......
تو قله ی خیالی و تسخیر تو مُحالبخت منی که خوابی و تعبیر تو محال...
خیال دیدنت چه دلپذیر بود...
گاهیاز خیالم بگذر.نترس!از تو که سالهاپرسهگردِ کوچه های عاشقیم بودهایچیزی کم نمیشود....
پاییز پشتِ خنده ی مان داد میکشددستِ مرا خیالِ تو در باد میکشددر من...کسی شبیه تو فریاد میکشدحالا کجای شهر و در آغوش کیستی...
می روی چون رود شب ها در خیال و خواب منای خروشان روز ها کمتر تویی پیدا چرا؟...
خیال و خاطره ات در کنار من هستندبه هر طرف بروم چند هم نشین دارم...