پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پر کرده ام از عطر هوایت چمدان رادر شهر شما تحفه محبوب همین است...
ای کاش !کمی شهر مراعاتم کند... که هوایش هنوز هم بوی عطر تورا میدهد......
عطرِ جاری در نفس هایت بسی بوییدنیستریشه ی اندوهِ من با خنده ات برچیدنیست...
دارم برای عطر تنت شیشه میخرم عطری برای روز مبادا که نیستی!...
عطر عجیب نرگست،پیچیده در تنهاییم در بهمن آغوش من ،حس بهارانی بیا...
و چه عطری بهتر از رایحه ناب تنت......
زن ها رو بهتر از خودشان می شناسمهمینکه عطر میرنی دلواپس می شوند...
هر انسانی عطری خاص داردگاهی برخی عجیب بوی خدا میدهند مثل *مادر*تولدت مبارک زندگیم...
از گلی که نچیده امعطری به سر انگشتم نیستخاری در دل است....
رها کن عطر موهاتودلم گم کرده راهشرو ...
زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش بیش نیست !...
باران که میگیردهوا، عطر تو را می آوردتو زیر باران میرویشهری معطر می شود...
همسر مهربانم ،خانه عطر نفسهای تو را میدهد. عطر خانه را با گرانترین عطرهای جهان عوض نمیکنم....
حواس شهرپرت برف باران استحواس منآغشته به عطر تو …...
انگاریآمده باشی! عطرت پخش شده، در همه جا......
ردپا/از پا انداخته کوره راه را/بفشههای کنار پرچین/مدتهاست/از یاد بردهاند عطر ترا....
از گلی که نچیده ام..عطری به سرانگشتم نیست!خاری در دل است.....
نکند عطر تو را باد به هر جا ببردخوش ندارم دل هر رهگذری را ببری......
عطر اشکمعطرِتنهایی انسان است....
خاطرات عطر میپراکنندوقتی شهر خیس میشود....
تا میخوای فراموش کنی...یهو یه موزیک پلی میشه ..یهو یکی مثل اون میخنده..یهو یکی عطر میزنه بوش مثل بوی اونه...همه تلاشات یهو هدر میره...
عطر سیبزیر درختقلیان...
نسیم هم مُداممیرود و بازمیگرددبا رؤیای گذر از درز روسریو دزدیدن عطر موهایت!زمین و عقربهی ساعتهابرای تو میگردندو منبه دورِ تو!...
گر چه یک روزمرا سخت بغل میگیریکاش آن روز کفن عطر تو را پس ندهد......