پر کرده ام از عطر هوایت چمدان را در شهر شما تحفه محبوب همین است
ای کاش ! کمی شهر مراعاتم کند... که هوایش هنوز هم بوی عطر تورا میدهد...
عطرِ جاری در نفس هایت بسی بوییدنیست ریشه ی اندوهِ من با خنده ات برچیدنیست
دارم برای عطر تنت شیشه میخرم عطری برای روز مبادا که نیستی!
عطر عجیب نرگست،پیچیده در تنهاییم در بهمن آغوش من ،حس بهارانی بیا
و چه عطری بهتر از رایحه ناب تنت...
زن ها رو بهتر از خودشان می شناسم همینکه عطر میرنی دلواپس می شوند
هر انسانی عطری خاص دارد گاهی برخی عجیب بوی خدا میدهند مثل *مادر* تولدت مبارک زندگیم
از گلی که نچیده ام عطری به سر انگشتم نیست خاری در دل است.
رها کن عطر موهاتو دلم گم کرده راهشرو
زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش بیش نیست !
باران که میگیرد هوا، عطر تو را می آورد تو زیر باران میروی شهری معطر می شود
همسر مهربانم ،خانه عطر نفسهای تو را میدهد. عطر خانه را با گرانترین عطرهای جهان عوض نمیکنم.
حواس شهر پرت برف باران است حواس من آغشته به عطر تو …
انگاری آمده باشی! عطرت پخش شده، در همه جا...
ردپا/از پا انداخته کوره راه را/بفشههای کنار پرچین/مدتهاست/از یاد بردهاند عطر ترا.
از گلی که نچیده ام.. عطری به سرانگشتم نیست! خاری در دل است..
نکند عطر تو را باد به هر جا ببرد خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...
عطر اشکم عطرِ تنهایی انسان است.
خاطرات عطر میپراکنند وقتی شهر خیس میشود.
تا میخوای فراموش کنی... یهو یه موزیک پلی میشه .. یهو یکی مثل اون میخنده.. یهو یکی عطر میزنه بوش مثل بوی اونه... همه تلاشات یهو هدر میره
عطر سیب زیر درخت قلیان
نسیم هم مُدام میرود و بازمیگردد با رؤیای گذر از درز روسری و دزدیدن عطر موهایت! زمین و عقربهی ساعتها برای تو میگردند و من به دورِ تو!
گر چه یک روز مرا سخت بغل میگیری کاش آن روز کفن عطر تو را پس ندهد...