100 متن کوتاه چال گونه ۱۴۰۳ جدید 2024

من دیوانگی را یک گونه می بینم...و آن لحظه ایست که
خنده بر چال گونه های تو می افتد

چال روی گونه ات آخر مرا دق می دهد
خواهشا دولت تمام چاله ها را پر کند

گودی آن چاله های گونه ات یک چاه نیست
پس چرا زیباییش دست کمی از ماه نیست

خنده کن ای دلبرم،با خنده ات غوغای محشر می شود
چاله های گونه ات با خنده ات، هی بیش و هی کم می شود

چال لپ است دیگر ...
گاهی هوس می کند رخ بنماید و هوش و حواس مذکر جماعت را به یغما ببرد...!

خوشحالی یعنی جای انگشت خدا رو لپات باشه

از گونه به سمت گونه راه افتادم
یکباره ولی به اشتباه افتادم
لب هاش مبان چال لپ هایش بود
از چاله در آمدم به چاه افتادم

چال روی گونه هایت
انحصارا مال من...!
بعد از این لطفا برای هیچکس اصلا نخند

میخندی و من گم میشوم در سیاه چال گونه ات...

عشق از این بیشتر ؟ که تو لبخند بزنی،من هم برای چال گونه ات بمیرم

چال گونه هایت بهاری است
که چال میکند زمستان را

چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنی
نا مسلمان شهر را این چاله کافر کرده است

به چال گونه ی عاشق کشی مستانه معتادیم
خدا شکرت که در دام بلای عشق افتادیم

زیبایی می تواند بی رحم باشد
درست شبیه چال ظریف گونه ی چپ تو
وقتی عمیق می خندی...

یه لحظه بخند،
کتار لبت ،در میان چال گونه ی زیبایت
مرا دفن کن

خندیدی و چال گونه ات پیداست

به چال گونه ات افتد دل ما تا که میخندی
بنازم لعل گلگونت که در دل بردن استادی

آمدم نقشی از رخ تو در یاد زنم
در چال گونه ات افتادم و یک عمر گرفتار شدم

در چال گونه های زیبایت غرق میشوم

من با طناب موی تو
در چال گونه ات رفتم
یک عمر گرفتارت شدم اما
تا باشد از این دام ها

در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود

عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت

چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنی
نا مسلمان شهر را این چاله کافر کرده است...

چال گونه ات حقیقتا یه عشقه

سُقوط قَشنگی ست
فرود آمدن ⟬بوسه هایم⟭
در ⟬چال گونَه ات⟭...


️️️

به خنده هات ،
به چالِ گونه هات
گاهی می شود سوگند خورد
اما به چشم هات ،
همیشه

لبخند که میزنی

در چال گونه ات

همچون ستاره ای درآسمان

گم می شوم

چال گونه ات،
عمق عشق من است
وقتی که خنده بر لبانت می نشیند.

گاهی به دل گویم
بیا و از عشق بگذر
گوید تو
لبخندش
گیسوانش
سرخی لبانش
چال گونه اش
چشمان زیبایش
فراموش کن
تا بگذرم من از عشق

نمیشد نگه دارمش تو قفس
شبیه فرشته دو تا بال داشت
می خواستم بگم عاشقش نیستم
نمیشد آخه گونه هاش چال داشت

تو سیاه چاله ی گونت دل من حبس شد

از چاله به چاه گونه ات افتادم موهای فر تو میدهد بر بادم

ای دلبر ابرو قجر من یک عمر پای تو تمام هستیم را دادم

چال گونه، خال لب، ابرو کمان، گیسو کمند
نیمه عریان پیرهن، کوتاه دامن ،وای من

چال گونه،خال لب،
ابرو کشیده،دست نرم
این همه ابزار قتاله
به یک جا لازم است؟

چال گونه کَنده ای اینجا و آنجای لَبت
لا مُروّت من خودم لَنگم،دگر دامت چه بود!

بهر دل بردنِ من، خنجر مژگان کم بود
چال بر گونه ی تو دست به دستش اداده

درچال گونه پنهانت می کنم
تا فروترین راز
درنهایت لبخندم باشی