پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چه اسفندی!چه اسفند غم انگیز و جنون آمیز و محزونی!نه بوی گُلنه شاخ و نغمه ی بلبلنه نوروزینه رقص حاجی فیروزینه ماهی قرمز و شمع دل افروزینه شوق سبزه های گندم و شیرینی مردمنه قیل و قال دوره گرد و نه میلی به جام و خُمنه تشویشینه بلوایینه از خانه تکانیهای مادر شور و غوغایینه آجیلینه اسپندینه کیف و کفش و دامانی.چه اسفندی؟چه نوروزی؟چه درد خانمانسوزی!تب و ترسِ کرونا در میان جان مردم ریختغمی انگیختکه هرگز پیرِ ما...
شک ندارم که بگویمآن شبهنگام پوشیدن لباسمرا یادت نبودنمی دانستیوقتی قند را بر سرتو و دامادت می سابیدندابرها را بر سرمن نگون بخت می سابندنمی دانستیوقتی مردمدعای خوشبختی تو را می خوانندانگار مرگ مرا می خواستندنمی دانستیبا هر پاییکه برای رقص بر میداریراه خانه مرا گم می کنیحالم از همیشه بدتر است........
تو باشی من خوبمحتی سایه ات مرا بهرقص می کشاند...
آسمان با وسعتش تقدیم تورقص ماهی های دریا مال توهرچه دارم از تو دارم مهربانزندگیم امروز و فردا مال توتولدت مبارک...
زیباترین مناقشهٔ تاریخ استرقص من میان آغوشت وسقوط لب های تو در چال گلویم ...!!!...
دوباره بهار_______روزی پرندهها با ساقههای سبز به منقار، میرسندو بر سفالهای آبیِ روشنتصویرِ بالهای پُر از رقص میکشندبر فرازِ باغهادر پشتِ این زمانبرگهای لیمو دوباره برق میزنندو از دوردست، عطرِ نعنابوی بهشت را میآوردو باد مثلِ پرندهای که نغمه نخواندهمحو میشود ...و کنارِ خورشیدِ سرخفامِ غروبدرختِ روشنایی میافروزد ......
زندگی بوی خوش نسترن استبوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و توزندگی خاطره استزندگی دیروز استزندگی امروز استزندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است برای من و توزندگی تابلو عکسی است به دیوار اتاقزندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناززندگی رقص دل انگیز خطوط لب توستزندگی یک حرف است، یک کلمهزندگی شیرین استزندگی تلخی نیستتلخی زندگی ما همچو شهد شیرین استمن و تو می دانیمزندگی آغازی است که به پایان راهی استزندگی آمدن و بودن و...
ذرات زندگی در نگاه صبح هایمبه رقص در می آیند وقتی روزهایم با دوست داشتنت طلوع کند ....
عشقِ از دست رفته هنوز عشق است ، فقط شکلش عوض میشود. نمیتوانی لبخندِ او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دورِ زمین رقص بگردانی ...ولی وقتی آن حسها ضعیف میشود ، حسِ دیگری قوی میشود : خاطره ! خاطره شریکِ تو میشود ، آن را میپرورانی ، آن را میگیری و با آن میرقصی ، زندگی باید تمام شود ... عشق نه !...
▫می دانی با هر زمزمه ی پاییز صندلی را به پشت پنجرهموهایم را بر شانهو نگاهم را به در می دوزممی دانیبا هر صدای بارانچتر را به خیابانعشق را به رقصو صدایم را بر سر می اندازممی دانیبا هر عاشقانه ای عطرت را به یادخاطراتت را به نیش و چشم به راهت می شوممی دانیبا هر تلنگریانتظار را بیقرارگونه هایم را اشک و دیگر آمدنت را می خواهم...
این ریتم زندگی است که ما را به رقص وادار می کنداما هیچ گاه نباید فراموش کنیم که انتخاب نوع رقص با ماست....
تنها برگ هایی زیر پا می افتند که برای لحظه ای رقص در باد شاخه ی خود را فراموش کرده اند...
جنگآواز چند گلوله استو رقص جای خالی اتپشت خاکریز تنم...
عشق یعنی تو و آن لحظه ی بی روسری اترقص گیسوی بهم ریخته و دلبری ات...
هم قسم شدیم به معراج عشق سفر کنیمآنجا که نور مهربانی نوید رقص پروانه ها باشدبا مهر حضور خویش درخشش محفل ما باشید…...
پاییز عاشق می شوم دنیای من زیباتر است / باران و رقص برگ و باد / این عاشقانه محشر است...
ریتم آهنگ دستان تو، آرام آرام ...هم قدم با من، چشم های تو!دستت راآرام بگذار روی سر شانه!حرکت بعدیباید، در آغوش تو باشم!مرا روی دستانت نگه دار!این رقص، پایان نمی پذیرد!هر بار که با تو، باله می رقصم ......
سالروز تولد قشنگت را با رقص سفید برف ها همچون سفیدی دلتبر اسمان قلبمان جشن می گیریم و صمیمانه فصل شکفتنت را تبریک می گوییم...
آری آری! زندگی زیباستزندگی آتشگهی دیرینه پابرجاستگر بیافروزیشرقص شعله اش در هر کران پیداستورنه خاموش استو خاموشی گناه ماست !......
شانه های توهمچو صخره های سخت و پر غرورموج گیسوان من در این نشیبسینه می کشد چو آبشار نورشانه های توچون حصارهای قلعه ای عظیمرقص رشته های گیسوان من بر آنهمچو رقص شاخه های بید در کف نسیم...
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنشجان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش...
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبردهشب مانده است و با شب، تاریکی فشردهکولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشهچشم سیاه چادر با این چراغ مردهرفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردیچشمان مهربانش یک قطره ناستردهدر گیسوی تو نشکفت آن بوسه لحظه لحظهاین شب نداشت آری الماس خرده خردهبازی کنان زگویی خون می فشاند و می گفتروزی سیاه چشمی سرخی به ما سپردهمی رفت و گرد...