متن چال گونه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چال گونه
مشتهایم را پرمیکنم از گلوله های برفی
دستهایت رابازکن عشق من
تا جایشان دهم در گرمای دستانت
و بازشوند گلوله ها در دستانت
و تو هی بخندی و من غرق در لذت چال گونه هایت
نسرین شریفی
من دلتنگ توعم...
و با خاطرات تو زندگی را سر میکنم...
با خنده های شیرین تر از عسل تو، خاطره دارم
با چشم های سرشار از حرف های نگفته ات، خاطره دارم
با چال گونه عمیق تو ،خاطره دارم
با تمام حرف هایی که زدی
خاطره ساختم...
و در خاطراتم...
لحظه ای که نگاهم در چشمان شهلای تو گره خورد باید می دانستم دلم در چنگ تو اسیر شده…
لحظه ای که خندیدی و دل من فرو ریخت باید می دانستم که دل من در چال گونه هایت سر خورده…
لحظه ای که موهایت را زیر نور خورشید رها کردی...
همه به جز تو شعری ست نخوانده
اما تورا باید در یک هیاهو
بی هیچ واهمه ای
برای پاییز شال و کلاه کرد
و در تاریکی شب
دور از تمام ستاره ها
در طنین چشم های پر از اشتیاق
به هزاران اتفاق فرخنده
به بلندای مژگانت
و به دام عمیق...
چاله های گونت مسیری بود
برای رسیدن به قلب سرخت ،
وقتی فهمیدم میتونم با هر لحظه از کارام ،
کنار لبت منحنی بسازم ،
سعی کردم بیشتر بخندونمت ،
تا بهتر تو وجودت نفوذ کنم .
اما اینقدر قشنگ خندیدی که
فهمیدم چند سالی هست ؛
توی تک تک...
کاش لبخندت انحصاری بود...
مال خود خود من
چال گونه آن را به نام خودم می زدم و
تا آخر عمر روزی هزار بار برای
نمایان شدنش دعا می کردم
تمام کسانی را که برایت ضعف می کردند
قتل عام می کردم
دست خودم نیست من به لبخندت حسودم
دوست دارم آرزوهایم را روی لبانت نقاشی کنم
هر بار که بخندی،
آرزویی در چال گونه ات میافتد
و
برآورده میشود.
صدیقه بیگلری
شک ندارم عاقبت دل را جهانی میکنی
قهرمان رشتهٔ دلبر پرانی میکنی
من به چال گونه ات افتاده ام، خرد و خمیر
عاقبت با خنده ات من را روانی میکنی!!
ارس آرامی
بنام واژه های عشق
سال ها آرزوی دیدن چشمان آبی رنگت بر دلم ماند و فرسوده شده، نمی دانم کجای این فراز و نشیب های زندگی را به حرف قلبم گوش نکردم و راهم اینگونه کج شد،
اما من برای تو،
برای چالی که گوشه ی، گونه هایت خودنمایی می...
سیاهی گوی بلورین چشمانت در شب آنچنان درخشان وهوس آلودتر میشود که روح و جسمم را با تو در می آمیزد .و خیال داشتن آغوش نابت با آن بوسه های
آتشینت مرا تا مرز عشق و جنون میکشاند.
چه هارمونی زیبایی!!
سیاهی چشمانت
ابروان پر پشتت
مژگان در هم پیچیده...
آسوده باش زیبا
گلدانهایت را همانند عشقت تیمار می کنم زیباترین لبخندها را، به آنها خواهم زد
نمی دانم ،کدامین را بیشتر دوست داشتی
ولی نسترن هایت ... شکوفه زده
دلت شاد باشد مهربانم
موزیک کلاسیک سفارش شده ات را هرروز می شنوند ...ولی باور داری؛
که جز پیچک، کسی...