متن آرزو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرزو
دلبسته ام به هوای بودنت
میان تمام روزهای پر درد
هر روز عصر
در این ثانیه های سرد
قهوه ی خیالت همیشه گرم است
ای کاش فنجان آرزوهایم را
با لبخند تو می نوشیدم
بیا که شکوفه ی لب هایت
مرهم دردهای من است
مجید رفیع زاد
با رفتنت
سقف آرزوها بر دلم آوار شد
من ماندم و خرابه ی حسرت
و تو با مسیری بی بازگشت
خاطره ها زنده به گور شدند
هر دو فاتحه خوان شدیم
من بر سر مزار قلب
تو بر سر
مزار عشق
مجید رفیع زاد
تلخ ترین تصویر زندگی ام
قلاب دست هایتان بود
در آغوش گرفتنش
آرزوی من بود
اما حسرتی شد برای دست هایم
تا همیشه
تنها بمانند
مجید رفیع زاد
برکه آبی پا به آهم، ماهرویم می رود
آه! می بینم به آهی آرزویم می رود
«گندم از گندم بروید» وای بر من پس چه شد؟
هر سپیدی می نویسم شاملویم می رود
من مترسک، من گُنه کاری که جرمش عاشقیست
دوست دارم گندمت را، دار سویم می رود
فرق...
در خواب دیدمش...
+ بعد چه شد؟
- آرزو کردم همان اتّفاقی که برایِ اصحابِ کهف افتاد برای من هم بیفتد...
آرزو دارم ببینم چهره ات
روی زیبا لاجَرم بی کینه ات
زآن سپس شرحی دهم از آرزو
یک به یک گویم تو نیز با من بگو
ایرج دولتی
به گمانم آرزوهایم با همان قاصدک ها که به امید
رسیدن به آسمان فوت کردم ، از هم پاشید!
یاسمین فتحی✍🏼
کپی با ذکر اسم نویسنده ایرادی ندارد!
آرزوهایم را
آب برد
قبل از؛
لمس شدن...
آرزویم این است
باران ببارد
هیچ کودکی
از بی چتری
التماس خرید آدامس هایش را
از هیچ عابری نکند
به راهی می رود
کودک خیال
که بر می گردد
پیر آرزو
آخرین شعر قرن
سلام؛ این آخرین شِعره عزیزم!
که واسه َ ت تویِ این قرن، می نِویسم
بمونه واسه َت از من یادِگاری
یه دُرواژه از احساسِ نَفیسَم
قلم نَم نَم قدم زد روی کاغذ
تَنش آبستَنِ ردِّ قلم شد
خیالِ تو قلم رو پُرثمر کرد
که شعرم از تو...