متن اشتیاق دیدار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشتیاق دیدار
"اشتیاق دیدار"
در این شب بیپایان
در این سکوت شبانه
دل بیقرارم چون موجی خسته
بر ساحل دیدارت شکسته...
ماه در آسمان نگران
چشم به راه طلوع تو
و من، در هوای آغوشت
چون پرندهای در حسرت پرواز..
تو بیا، ای روشنی جان
تو بیا، ای بهار دل
که من،...
شوق دیدار تو...
تا این زمان خسته و پژمرده ولی زنده نگه ام داشته.
تو را
تا مرزِ رویا
میخواهم هنوز
لبریزم از فکر و خیال تو.
ولی کافی نیست، باید باشی.
یکروز می آید که فصل چیدنت باشد
اردی بهشت تازه ی بوییدنت باشد
گل با گلاب ناب دارد نسبتی دیربن
می آید آن روزی که فصل چیدنت باشد
گفتی که می آیی به دیدارمپس از باران
باران خودش چشم انتظار دیدنت باشد
تنها دلیل اشک هایم اشک های توست
تنها...
کی میشود لمس کنند، لبهای من چشم تو را.
صبح است و دلم لک زده لبخندت را.
آن گونه ی سرخ و آن لب قندت را.
به دیدار تو می آیم نه با پا با دو چشم دل.
مرا با آن سیه چشمان خود، میزبانی کن.
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را میجوید از نو
پای دل، پیوسته میگردد، به سوی خاطراتت
مقصدم چشمان توست...
گر چه دور،
گر چه دیر...
اما به تو خواهم رسید...