متن بوسه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بوسه
بعضی چیز ها تاوان دارد...
بیچاره خیالت ...!
این روزها دارد تاوانِ
تمامِ بوسه هایِ نکرده اَت را
به من پس می دهد...!!!
ستاره ح
کی می رسد رستاخیز داغ لب هایت
تا پوست تنم را در میان بغلگاه بوسه هایت بسوزانی
ارس آرامی
قهر؟ باشد، یادگاری هایمان را پس دهیم
بوسهٔ من را بیاور، بوسهٔ خود را پس بگیر!
ارس آرامی
لیوان چو لبت بوسد و بوسم لب لیوان
پیداست ز تو بوسه بگیرم نه ز لیوان!
لیوان به لب لعل تو لب داد به لبخند
ما لب بگرفتیم به لبخند ز لیوان!
لعل لب تو بوسه نمی داد به این لب
آن بوسه گرفتیم ز لعل لب لیوان!
لب بر...
هر زمان بی کس شدی تنها شدی یادم بکن
هر زمان هم خانه با غم ها شدی یادم بکن
روشنی هایت که هیچ اما اگر روزی عزیز
خسته از تاریکی و شب ها شدی یادم بکن
من که امشب می روم فردا دگر پیشت نِیَم
گر شبی در حسرت فردا...
با دل دیوانه من یار باشی محشر است
من بیایم خانه ات بیدار باشی محشر است
کرده باشی خویش را پنهان کنار پنجره
وای اگر مشتاق این دیدار باشی محشر است
بوسه هی از من بگیری از سر شب تا سحر
بشمری و غرق استغفار باشی محشر است
پیش از...
آرزو دارم شبی با بوسه سلطانت شوم
یا تو سلطانم شوی و من نگهبانت شوم
آرزو دارم اگر یک لحظه با من سر کنی
تا نفس دارم اسیر و بند زندانت شوم
مهربانم من پریشان نگاهت مانده ام
آرزو دارم همیشه تا پریشانت شوم
همچو ماهی بر لب حوض نگاهم...
بوسه باران
دِلبرا
دیوانه و معشوقه ای اَندر قفس
داری ولی،
بی محابا ، بوسه بر
لبهای بی اِحساسِ باران می زنی.
پرنده هرچقدر هم بلندای آسمان را طی کند
به ماه نمی رسد...
بر تصویرش روی آب بوسه می زند! • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
گفتم مرو ای بود من، ای تار من ای پود من
آتش مشو دودم مکن، این گونه نابودم مکن
عشق تو شد دمساز من، پایان من آغاز من
بندی شدم بازم مکن، دیوانه از نازم مکن
غافل مشو از یاد من، بشنو دمی فریاد من
این گونه ناشادم مکن، پر...
سیاهی گوی بلورین چشمانت در شب آنچنان درخشان وهوس آلودتر میشود که روح و جسمم را با تو در می آمیزد .و خیال داشتن آغوش نابت با آن بوسه های
آتشینت مرا تا مرز عشق و جنون میکشاند.
چه هارمونی زیبایی!!
سیاهی چشمانت
ابروان پر پشتت
مژگان در هم پیچیده...
بوسه بر لب های تو شیرنتر از جام عسل
یک دو بیتی از لبت باشد برابر با غزل
من بهایش می دهم هرچند باشد قیمتش
پس بده یک بوسه را با اندکی از آن بغل!
ارس آرامی
شده طالب بشوی بوسه ولی او ندهد؟
شده صد بار تو خواهش بکنی رو ندهد؟
شده شهدی بچکد از دو لبان عسلش
عسلت جام می از آن لب کندو ندهد؟
شده دستان تو لبریز نوازش بشود؟
حسّ تو پس بزند، دست تو گیسو ندهد!
شده جسمت همه در خواستنش تب...