تو از این فاصله هر شب توی قلبم پا میذاری گُلای بوسه رو هرشب توی قلبم جا میذاری
شب ترانه می شود نفس می شود ، بخیر می شود و مثل ماه در آغوشم میرقصد و می غلتد وقتی تو با دوستت دارمهایت دم گوشم آرام آرام لالایی بخوانی و من با بوسه هایم لحظه هایت را بخیر کنم... ️️️
امشب در آغوشت من عشق می کارم️ تو بوسه بردار ...! ️️️
بوسه باوسوسه ے...️ وصڸ دلارام خوش است ...!!!
اینجا بهای یک بوسه از خواب فرمانروایان سنگینتر است.
شب است... و تو تنها با بوسه ای بر لب ما جان میدوانی تا پرواز ها، بر تن ما ️️️
نان و شراب در لب های تو است مرا با بوسه ای تقدیس کن ...
من نخواهم ایستاد رو به رویِ تو جز برایِ بوسه دادن! ️️️
روزهای هفته فرقی بر سر حالمان باز نمی کنند جمعه باشد یا شنبه،غروب،غروب است... عشق بازی های خورشید و افق ماشه ی دلتنگی را می چکاند و فشنگ فخر فروش بوسه هاشان، خون آلود می کند دل آدمی و آسمان را... حال تو بگو سهراب پشت دریاها،مغرب اش غروب ندارد...
دلم سکانس عاشقانه میخواهد اینکه.. چشمانت بدون سانسور غارتگر بوسه هایم باشد و در آغوشت بی هراس تمام خستگی هایم را پر بدهم.... ️️️
بر نقد جان دو بوسه ز لعل تو خواستم گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است..️
روز جهانی بوسه رو به اونایی که تو سختیا مارو بوسیدن گذاشتن کنار تبریک
مرا دریاب... برای حالِ آشوبم بوسه از جنس لب هایت و برای سردی جانم آغوشی از گرمای تنت نیاز دارم.
مے خواهم عشق بماند و بوسه اے که هدیه لبهاےِ توست مے خواهم من باشم و تو باشے و یک زندگے سرشار از انعکاسِ ما مے خواهم عاشقت باشم....!️ ️️️
من از طعمِ تلخِ آخرین بوسه فهمیدم قطار هم خودش را می کُشد هم تو را هم مرا.
یک بوسه می تواند زندگی یک انسان را نابود کند.
حرفَت سنَد است تو فقط لَب تَر کن، بگو دوستَم دارے، من پاےِتمام حرفهایت را با بوسه مُهر مےزنم ...!
ما داغدارِ بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
صبح چشمانت موسیقی دل انگیزی است ڪہ ملودی هزاران عاشقی را در خود دارد بلندشو خورشید رابہ دامن بگیر واز ترانہ خوش مهربانی همین ملودی در رقص هزاران بوسہ بچین برای صبح دلمان ️️️
از دور تو را دوست دارم! بی هیچ عطری آغوشی لَمسی و یا حتی بوسه ای...! تنها دوستت دارم, از دور...!
به تو ای پنجره ی رو به خیابان؛ سلام... تب عشق گل خشکیده به گلدان ؛سلام... قصه ی بوسه ی آن نیمه شب پنهانی؛ ای پریزاده و دردانه ی باران ؛سلام ... گفته بودی همه شب چشم به راهم شده ای؛ آمدم سوی همان دیده ی گریان ، سلام... آمدم...
خواب هایم از عطر تو مى زنند بیدار مى شوم در ، انگار که بگوبد: آرام بخوابی،بوسه بر پیشانى،خداحافظ بسته مى شود و من مستِ عطر جامانده ات در خانه بى هوش مى شوم دلم میخواهدت یک بار به بیدارى آغوشت شوم و بمانى . وقت های رفتن درها موجودات...
چه دلچسب می شود... وقتی تو با چشمان سیاهت نفسهایم را بوسه بوسه در آغوش مژه هایت بگیری... و من برای بوسیدنت تمام هستی ام را... دامن به دامن برایت دوستت دارم کنم️
امروز بوسه ی جوانه ای را روی ساقه ی غمگین زمستان دیدم دلم آرام شد مثل درختی که باد، راز دلش را برایش فاش کرده است امروز دلم خواست شماره ی بهار را بگیرم سلام کنم حالش را بپرسم و بگویم کی از راه خواهی رسید میخواهم کوچه را آب...