متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
ببار باران...،
باران هم
با باریدن بر این نیمکت خالی نبودنت را فریاد می زند
و با ضربه به گونه هایم رفتنت را...
من ماندم و یک خیابان خیس
و چتری که دیگر باز نمی شود!
شاعر: ارس آرامی
امروز یک نفر برایم اشتباهی مَسیجی فرستاد
کجایی؟
با چشمانی از حدقه زده بیرون، دلم هُری فرو ریخت ...
مدت ها بود منتظر شنیدن همین یک کلمه بودم
چه فرقی می کند کجای دنیا تنها نشسته باشی
مهم این است که یک نفر هست که کجا بودن
تو برایش مهم...
باران که بارید فهمیدم,
میتوان چه آسان اشک ریخت,
و کسی را ندید
و تنها مات و مبهوت بی تمرکز از هر قدم زدن
به صدای باران گوش داد
و آهسته دسته ی چتر را ,
از تنهایی بویید.
وقتی احساس من شبیه احساس کسی نیست ، مطلقاً هیچ کس نمی تواند بفهمد درونم چه می گذرد و این یعنی تنهایی
گمان کن فرزندی نداری، مادری یا پدری نداری. گمان کن خواهری یا برادری نداری، همسری نداری و حتی رفیق غمخواری هم نداری
تو فقط خودت را داری و خدایت
حال چه میکنی؟
این موقع هست که به خودت تکیه میکنی و راه موفقیت را میابی
گمان کن هیچ کس را...
کاش،،،
مترسکی بودم
پای جالیز خیالت
تا غروب گاهان نوک بزنند
کلاغ های سمج،،،
تنهایی ام را!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
��سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش✔
��سلامتی اون شب✔
��سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن✔
��اما پسر خندید تا جشن خراب نشه✔
��سلامتی اون خنده ی زوری✔
��سلامتی عروسی که ماه شده بود✔
��سلامتی عاقدی که اومد✔
��سلامتی شناسنامه ها✔
��سلامتی بغض پسر✔
��سلامتی...
هیچ کس نفهمیدِꔷ͜ꔷ▾‹🖤⃟🌻›\ که خداوندهمِꔷ͜ꔷ▾‹🥀⃟🕸›\ تنهاییش رافریادزدِꔷ͜ꔷ▾‹🔞⃟🌙›\ قُل هُوَاللّهُ اَحَدِꔷ͜ꔷ▾‹💔⃟🌿›\
مانند مرده ای میان زنده ها
یا زنده ای میان مرده ها
تفاوتی نمی کند
وقتی کسی تو را نمی فهمد ...
در به دری در شب تنهایی ام
می کِشد این عشق به رسوایی ام
ای که دلم با غمت آمیخته
من غزلی تشنهٔ شیدایی ام
کهنه کتابیست غمت در دلم
خواندن این قصه تو آغاز کن
بی تو تمامم شده لبریز غم
بغض گلوگیر مرا باز کن
قلب مرا تاب...
غریبی عاشقم
غرق در امواج نگاهت
که دریا دریا
دورم از ساحل آرامِ آغوشت...
مرا ببین!
چه غریبانه در گردابِ تنهایی
نفس نفس زنان دست و پا میزنم!
آه... ای کشتیِ نجاتم ! مرا دریاب...
دستانم را بگیر و به آغوشت کشان...
نجاتم بده
از شرارت این طوفان بلاخیز و...
تنهایی ام خیلی بزرگ بود
تا این که پیش پای تو
مرگ آمد
برای همیشه با من زندگی کند...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو