متن دلنوشته احساسی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته احساسی
او از جهانی دیگر آمده بود،
آمده بود تا نشانم بدهد
چگونه میشود از صمیم قلب لبخند زد،
چگونه میشود مهربانی را لمس کرد و
از فرسنگ ها فاصله در آغوش گرفت؛
آمده بود تا من ببینم چگونه میشود
عشق را هنوز هم در این روزگار احساس کرد.
پریا دلشب
امید دارم ...
روزی همه چیز درست خواهد شد
باران هر روز خواهد بارید
و روزهای خوب ...
در خانه هامان را خواهد کوبید
خورشید دختر خوشبختی خواهد شد
بر خانه های اندوهگین مان خواهد تابید
آرامش ...
دختر خونگرمی خواهد شد
که خانه هامان را
با لبخند خانه تکانی...
خدایا ... کدام پل در کجای جهان شکسته است ؟! که هیچ کس به مقصدش نمیرسد ؟ : فقیر به دنبال پول و شادی ثروتمند ثروتمند در حسرت آرامش زندگی فقیر کودک به دنبال آزادی بزرگتر بزرگتر در حسرت سادگی کودک پیر در حسرت جوانی جوان در پی تجربه ی...
وقتی میدانید یک نفر دوستتان دارد
وقتی میدانید حضورتان مهم است
حتی در حد چند ثانیه
وقتی میدانید اگر بی خبرش بگذارید
خود خوری میکند
وقتی همه ی این ها را بهتر از خودش میدانید
پس چرا یکهو غیبتان میزند؟!
چرا میروید و دیگر خبری ازتان نمیشود؟!
پیش خودتان چه...
قلم در دستانم گرفتم و باز هم می نویسم...
از کسی مینویسم که همه کس و همه چیز است از کسی مینویسم که زندگی کردند و روز و شب و کل این دنیا از وجود اوست که وجود دارد باز هم روزی بارانی فرارسیده...
به شیشه باران خورده نگاه می...
مهربانم...
غم دنیا را مخور...
که دلم خواهان توست
هر چه گویم...
کم بگویم
جان و دل تسلیم توست
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
عشق را زمانی فهمیدم
که نوزادی را به دنیا آوردم
عشق را زمانی دیدم
که گریه اش را ...
با آغوش مادرانه ام آرامش کردم ...
عشق را زمانی فهمیدم
که کودکم را ...
در حال بزرگ تر شدن دیدم
مادر بودن حجم زیادی از عشق را
در قلب جای...
دخترم؛
می دانم روزی قلب خانه ای خواهی بود
که چشم هایش با وجود تو برق خواهد زد
و ستون فقراتش وجودتو را جشن خواهد گرفت
می دانم روزی نقاش ماهری خواهی بود
و در روزهای خوب زندگی ات
عکس مامان، بابا و داداش را خواهی کشید
همان طور که...
چه خوب میشد
کلید قلبها در دست هایمان بود
و باز می کردیم درش را
با مهر ، مهربانی ، عطوفت
چه خوب میشد
کلید قلبها در دست هایمان بود
و باز می کردیم درش را
با گذشت ، ملاحظه کردن ، همدردی
چه خوب میشد
کلید قلبها در دست...
ای کاش ...
زندگی ها شاعرانه بود
تمام حرفهای ما ، صادقانه بود
ای کاش ...
سادگی ها رنگ نمی باخت
چند رنگی ها ...
اسب زمان را نمی تاخت
ای کاش ...
دلها عارفانه بود
تمام حرف های ما صادقانه بود
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
عاشقانه هایت را در سبدی بگدار
عاشقانه هایت مهم ترین بخش زندگی ات است
به راحتی در اختیار کسی قرار نده
ثروتمندترین لحظه ها ...
لحظه هایی ست که عاشقانه هایت را تقسیم میکنی
عاشقانه هایت را در سبدی بگذار
تا هر از راه رسیده ای ...
دست درازی نکند...
دفترم را باز می کنم و در صفحه اولش ، واژه هایم نام تو را خط می کشند.
تویی که اتفاقا جدا از همه ای.
می نویسم به شوق تو
به نام نور
به نام عشق
نقطه ی عطف تمام زیبایی ها
دوستت دارم خدای من.
زهرا غفران پاکدل
کسی باید باشد که
تورا تمام و کمال احساس کند
خنده ات را ببینید
غمت را بشنود
اشکت را بفهمد
شکسته های دلت را روی هم بگذارد
بچسباند تا
دلت دوباره دل بشود
پیراهنت را به گوشه ترین گوشه ی اتاقم سنجاق کرده ام، تا چندان در دید نباشد...
آدمهای حسود را که می شناسی، بی هوا می آیند و عطرت را استشمام میکنند.چندروزی هم که گذشت انگ دیوانگی را به پیشانی ام میزنند... آنها چه میدانند عشق چیست... از کجا باید بدانند...
خدایی دارم مهربان تر از تصور،
عاشق تر از مع*شوق.
کسی که هر لحظه مرهم دلِ بیمارم است ؛
حتی اگر قهر کنم باز هم نازم پیش او خریدار دارد.
مهربان تر از مادر است!
به گمانم مادرم مهربانی اش را از دامن او به قرض گرفته؛
معبودی که در...