متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
صدای تو را دوست دارم
با من حرف بزن , و باز در گوشم زمزمه کن تا جانم آرام بگیرد از زلالی صدای زیبایت !
من میخواهم , بشنوم , صدایت را ...
و با تمام احساس , تو را در کنار خویش می خوانم!
کاش می شد صدای تو...
هرچه تا به حال برایت گفته ام را از ذهنت پاک کن...
امروز جور دیگری میگویم!
همچو گیاهی که برای زندگی به آب و آفتاب نیاز دارد..
تو آب و آفتابی..
همچو بلبل... که به صدایش شناخته شده..
با طُ شناخته میشوم!
همچو خورشید که به نور و روشنایی معروف...
«دلنوشته عاشقانه»
اگر دوباره به دنیا بیایم
زندگی ام می شود
آغاز ۱۸ سالگی...
کارت تلفن ، باجه های نارنجی
صدای تو ، سکوت من...
و شیطنت های پسرانه ام...
آه که چه زیبا بود روزهای نوجوانی ام
و چه طراوتی داشت جوانی ام...
اگر دوباره به این جهان بیایم...
دوستت دارم هارا به روش های مختلف برایت ابراز میکنم...
گاهی با گفتن
گاهی با شانه زدن موهایت
با انداختن پتو روی بدن سردت هنگامی که ناخواسته از خستگی روی مبل به خواب رفته ای
با شاخه گلی غیر منتظره
با گرفتن دست هایت هنگام نگرانی
با نُت های گیتاری...
میگم مهتاب...؟
+جانم محمد؟!
چی تو خودت داری ک انقد باهات ارومم،،ب قول حامیم، تو وضعیت سفیدم باهات...:)
+متضاد منی ولی رفیقم باهات...:)
من سیاه و تو سفید ،فرقمون زیاد...
+اما جالب اینع کاملا ب هم میایم...:)
تیرگی من با روشنی تو قشنگع بعد شب تیرع ،روشنی صبح....
+تو دلیل...
«دلنوشته عاشقانه»
حالا که تقدیر ، تو را
به دریچه ی قلبم کشاند
بیشتر بمان...
تو که اینگونه بیخبر دل می بری
بی اِذن هم نرو...
مهمانخانه ی دل را با فرش کاشان
مزین کرده ام...
کفش هایت را به در کن...
چایی ات را بنوش...
در کنار مردی از...
به خاطر خودت می گویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار، بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی.
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی.
که اس ام اس ساده ی رسیدم، بخواب، دلت را خوش کند.
که در مهمانی کسی...
او برای من مثل یک کتاب بود
که اگر از جلدش می خواستم قضاوتش کنم می توانستم بگویم او عبوس و متکبر است و همیشه سعی می کند عصبانیت ذاتی اش را پشت سکوت ساختگی اش پنهان کند
اما وقتی قلبم را به روی او گشودم
وقتی مرا به قلبش...
اگر میتوانستم باز باتو باشم
همه ی ثانیه های عمرم را نگاهت میکردم
بی آنکه پلک بزنم یا حتی نفس بکشم
فقط نگاهت میکردم
غرق چشمان قهوه ای رنگت میشدم
مژهای چشمانت انگار برگ های درخت ارغوان
دستانت ساقه ی درخت برباد رفته
و لب هایت ک لب های من...
کاش می شد که شبی از دلِ باران برسی
در عبور از گذرِ خیس خیابان برسی
حسرت تابش مهتابِ رُخت مانده به دل
کاش یکباره سحر، از پسِ طوفان برسی
مانده ام حبس ابد در شبِ سلّول غمت
تا به فریاد من این گوشهٔ زندان برسی
گر نباید که مرا...
ضربان قلبم!
در کنارم ندارمت
در آغوشم نیستی
عصرها چشم انتظار ورود گرمت به خانه ام نیستم!
اما خودت خوب می دانی
که همین گاه به گاه شنیدن صدایت
تنها دلیل موجّه ست
برای تداوم نفس کشیدنم!
به قلم شریفه محسنی `شیدا`
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
و من چون ماهی سیاه بخت تنهایی هستم
که در تُنگی کوچک اسیر است
و دستی او را
در انتهای ساحل متروکه ای، رها کرده!
افسوس
که تنها نصیبش از دریا
نگاهی ست پر حسرت از دور و
داغی ست مانده بر دل ......
لب های من، لبخند را با هَیاهو روی لبانت
به تعبیر می نشینند
لب های من با بوسه های تو بلاتکلیف می شوند!
راز ِ بوسه هایمان روی صورتم می لغزد و راهی برای پنهان کاری از برایم نمانده است !
آرام آرام بوی تازگیِ تنت میپیچد
در جان ِ...
فاصله ی من تا تو میشود زندگی به شرط عشق با موج های میزانی از ماندن های روشن
با قطره های ریز ریزی از بوسه های گرم!
شکوه چشمانت دلم را امیدواری
می دهد به نگاهی شاد !
وصدایت نور را تزریق میکند در بزم ماه با حال و هوایی...
اهنگ دریا گرشا رضایی پلی بود.. تکیه شو داد ب ماشین مشکی رنگش و عمیق خیره شد ب گوش ماهی های لب ساحل ک هرسری موج بهشون برخورد میکرد
تعدادیشون رو باخودش میبرد،وجودش اینجا بود اما انگار حواسش جای دیگری بود،نزدیکش شدم انگشتمو اروم روی دستش کشیدم،بالاخره ازاون حال و...