متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
آوای صدایم شدی!
سوی چشمانم شدی!
مخاطب شعر هایم شدی!
جانِ در بدنم شدی!
از نو ساختی مرا!
ترمیم کردی تکه های شکسته وجودم را !
و تنها مالک قلبم شدی :)!
به لب هایم خیره شو من در آخرین روز از مرگم نام کسی را به زبان خواهم آورد که در هیچ کجای زندگیم نامی از او نبوده است و آن لحظه است که راز چند سال و اَندی از من بر سر زبان ها می افتد و آن وقت است...
دلم برایت تنگ شده...
کجایی ای یار..
دلم دیگر طاقت ندارد
دوری ات دارد کم کم
مرا آب میکند
قسم میخورم اگر زود نیایی دیگر در این زمین نباشم
بیا که با خنده هاایی که بر لبم میندازی چال لپم در صورتم نمایان شود
میدانی دوستت دارم هایت برای من از هزاران کادو با ارزش تر است
لبخند ملیحی بر روی صورتش پدیدار میشود
می گوید میدانم که هر لحظه می گوید دوستت دارم
تو چطور میدانی که از وقتی دیدمت قلبم دیگر نمی زند
می گویم میدانم چرا که قلب تو توی سینه...
رویا گونه عاشق توام
رویا گونه میخواهمت
بی هوس...
تنها خودت را برای خودت
بی توقع...
فقط عاشقانه دوست دارمت
مانند تمام شعرهایم...
مانند نوشیدن قهوه ی هر شبمان ،
و خوردن چای هر روز عصرمان ،
مانند چال روی گونه ات ،
نجیبانه دوستت دارم...
دوستت دارم از دور......
غمگین در گوشه ای نشسته بودو در تنهایی هایش غرق می شد،غبار غمها در آغوشش کشیده بودند و دست های ناراحتی نوازشش می کردند.ناراحتی آنقدر خسته اش کرده بود که کم کم داشت از پا در می آمد.کنارش رفتم و با دستانم غبار غم را از رویش تکاندم و با...
بارون شدیدی میبارید...دستم قفل دستش بود،فشاری داد و گفت؛تندتر بیا خیس شدی...سرمامیخوریا...اونوقت من حال و حوصله مریض داری ندارم..از حرفی ک زد خندش گرفت..قدمامو آهسته تر کردم و با جدیت گفتم؛احتیاج ب پرستاری ندارم،لازمم نیس نگرانم باشی،خودتم میتونی تند تر بری تا سرما نخوری،لبخندی زدو گفت؛وا کن گره ابروهاتو دختر،چقد...
آنچنان در فکر و خیال فرو رفته ام که گذر عمر برایم خنده آور است. خوب میدانم!!!
تو بودی که سپید شدن موهایم ، مروارید شدن چشم هایم و چهره ای که توان توصیف کردنش را ندارم ، درست است ؛ این تو بودی که باعث شد این ها برایم...
صدای تو را دوست دارم
با من حرف بزن , و باز در گوشم زمزمه کن تا جانم آرام بگیرد از زلالی صدای زیبایت !
من میخواهم , بشنوم , صدایت را ...
و با تمام احساس , تو را در کنار خویش می خوانم!
کاش می شد صدای تو...
❤
خوبترینم...
من به تعریف جدیدی از عشق رسیده ام.
جدای از آن همه تعبیرهای تکراری و همیشگی
برای من، عشق در دو حرف خلاصه شده: \تو\.
اگر میشد همه ی آدم ها کسی مثل خودشان، درست شبیه خودشان را در زندگی شان داشتند و کسی مثل تو در زندگی...
هرچه تا به حال برایت گفته ام را از ذهنت پاک کن...
امروز جور دیگری میگویم!
همچو گیاهی که برای زندگی به آب و آفتاب نیاز دارد..
تو آب و آفتابی..
همچو بلبل... که به صدایش شناخته شده..
با طُ شناخته میشوم!
همچو خورشید که به نور و روشنایی معروف...
«دلنوشته عاشقانه»
اگر دوباره به دنیا بیایم
زندگی ام می شود
آغاز ۱۸ سالگی...
کارت تلفن ، باجه های نارنجی
صدای تو ، سکوت من...
و شیطنت های پسرانه ام...
آه که چه زیبا بود روزهای نوجوانی ام
و چه طراوتی داشت جوانی ام...
اگر دوباره به این جهان بیایم...
دوستت دارم هارا به روش های مختلف برایت ابراز میکنم...
گاهی با گفتن
گاهی با شانه زدن موهایت
با انداختن پتو روی بدن سردت هنگامی که ناخواسته از خستگی روی مبل به خواب رفته ای
با شاخه گلی غیر منتظره
با گرفتن دست هایت هنگام نگرانی
با نُت های گیتاری...