شعر عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر عاشقانه
چقدر سخت است
از برای تو شعر نوشتن
وقتی خودت
شاه بیت تمام غزل هایی...
صبح است و باز دنبال چشمان تو می گردم
مینویسی صبح بخیر ، میگفتی چه ها که نمی کردم
در وصف تو نوشتن جانا کار ساده ای نیست نه
زمین و خورشید و ماه به درک من که دور تو می گردم
به نام تو آغاز شد، صد دفتر شعر.
در سکوت نگاهت، تمام سطرها گم شدند.
دست در دست واژهها، به دیدنت میآیم
و سطرها را با تو به تماشا خواهم نشست.
شعلهای کوچک در دلِ خاکسترها جان میگیرد،
گرچه لرزان است، اما نویدِ آتشی دوباره است.
ابرها آهسته کنار میروند،
نسیمی خسته بوی باران را به کوچهها میآورد.
پرندهای بال میزند بر قفسِ شکسته،
و آسمان با آغوشی روشن او را فرا میخواند.
انسان، در آیینهی سپیده، خویشتن را میبیند،
که...
نشستم کنار خودم سالها
به فکر تو و عشقِ ناجورتم
درونم پر از انحنای سکوت
توو اندیشه ی عیشِ کیفورتم
تو با هر کسی که بهم ریختی
چرا تاسِ نردش خراب اومده؟
نفس روی هر ساحلی دوختی
براش تا ابد هی سراب اومده
تمرکیده بودم میونِ غمم
برام قصه ی...
در غـروب عشقت به غـم نشستم،
در طلــوع خیالت از جان گسستم!
میان لفاظی فالم
چشم های تو بی نظیرند
همچو کهکشانی که در خود
ستاره ها را جای داده باشد
پُر از دلبری و چشمک
و قرص روی ماهت
سالهاست
مرا چله نشین این
عاشقانه کرده است
به همین فال سوگند
من به زیباییت بارها غبطه خواهم خورد
به عطر گیسویت شب بو را خواب خواهد بُرد
هر کجا باشم با تو عاشقی ها خواهم کرد
مصرع به مصرع برایت در این عشق خواهم مُرد
حضورت داشتنت از همین راه دور هم
نهایت خوشبختی است
تو دلخوشی واژه هایی
به شعر شدن
وااای که چقدر دلنشین و زیبایی
بگذار بگویم
دیشب که خواب بودی
قاصدک ها حرم نفسهایت
را آوردند
شب بو ها مست شدند
ماه گونه هایش گل انداخت
و من شدم همان مجنون...
تا تو هستی پُر از حس عاشقانه می شوم
با یک بغل اطلسی به دیدار آفتاب می روم
تو خورشید منی لَختی بتاب جانم تازه شود
با جان و دل بهانه نه پر از ترانه می شوم
کاش میشد پریزادِ قصههای تو باشم
تا با بالهایی از خیال
در میان کلماتت پرواز کنم
ودر سکوت شب
از لابهلای کتابهای کهنه بیرون بیایم
و در آغوش شعرهایت آرام بگیرم
کاش می شد هر غروب
کنار چراغی کمسو
در نگاهت متولد شوم
تا با نخستین سطر دلت
به دنیای...
عشق جانم،
با خونم نام تو را در رگهایم حک میکنم،
نه با قلم،
نه با کاغذ،
بلکه با قلبی که هر تپشش
با یاد تو میزند.
در هر لحظه،
در هر نفس،
یادِ تو در من نقش میبندد،
تا ابد،
حک شده در اعماق وجودم
چون نامی که هیچگاه...
بیابان سرد،
که نفسهایش در گلو میماند،
هوا سنگین است و بیصدا،
همچون دلی که در آن
هیچگاه نسیمی نمیوزد.
پاییز به بهار نرسید،
و سردیِ زمان
در هر لحظه
گنجشکهای دلم را از پرواز بازداشت.
برگهای خشکِ درخت،
در گوشههای این سکوتِ بیپایان،
روی زمین پراکندهاند،
همچون خاطراتِ شکسته...
در دل شب، زیر آسمانی پر از راز
دریا با صدای عاشقانهاش،
آغوشی را به من میدهد
که فقط تو میتوانی در آن جا کنی.
مهتاب در چشمهای تو میرقصد،
که همچو نوری در دل تاریکی است،
در این شب که با یاد تو پر میشود،
عشق تو در قلبم...
من בر بـہ בر آن رخ زیبایِ پریشان،
تو بے خبر از حال منِ عاشق בل خستـہ ے ویران.
بر شاخه ی صبح،آشیان ساخته اند
از چشمِ شکوفه ها دهان ساخته اند
هربار تورا دید دلِ من پَرزد
انگار تورا از آسمان ساخته اند.
نان را از من بگیر اگر میخواهی؛
هوا را از من بگیر،
اما خندهات را نه.
آن گلِ سرخ را از من بگیر،
آن سوسنِ آبی را که میکاری،
و آن آبِ سرکش را که ناگهان
در شادمانیِ تو میجوشد—
آن موجِ ناگهانیِ نقرهگون که از تو میزاید.
نبردم سخت...
عشقم
ضربانِ قلب تو
آواز یک آیهی ناز است
که در سکوت تنم
میرقصد، میخندد، زندگی میکند.
عشقم
تو
همان سورهای هستی
که در میان تلاوت باد
برگهای خستهی پاییز
جان میگیرند
و من
در هر قدمِ با تو بودن
از قفس تن
رها میشوم
تا پرواز کنم،
با همان پرندههای آسمان
محدثه،عشق من، تو گلِ همیشهبهارِ دل منی،
که در باغ سکوتهای شب،
با نرمیِ نسیم، عطر حضور میپاشی،
چشمهایت روشنترین ستارههای سرگرداناند،
که در آسمان خیال من جاودانه میدرخشند
لبخندت، نغمهایست از صبح روشن،
که شکوفههای انتظار را به بار مینشاند،
دستت را میگیرم، همراه با نسیم خیال،
به سوی...
محدثه جانم، در باغ خیال من شکوفهای،
که با هر نسیم، عطر عشق میپراکند،
چشمهایت دریچهایست به جهان رویاها،
و لبخندت، خورشیدِ صبحِ جان من
در پیچوخمِ زمان، دستت را میگیرم،
تا پرواز کنیم به فراسوی سکوتها،
جایی که فقط من باشم و تو،
و عشقمان همچون ماهی در دریای...
آقای "شالاو علی" (به کُردی: شاڵاو عەلی) شاعر معاصر کُرد زبان عراقیست.
بازگرد،
به کجا چنین شتابان؟!
به کجا میخواهی خوش باشی،
غیر از آغوش من.!
هر کجا بروی
آواره و پناهندهای...
هرم نفسهایش،
با بوسهاش
گلاب پاشید به رخسارم-
لبهای مادرم!