من مطمئنم که اعضایِ بدن هم عاشق می شوند ! مثلا همین حافظه ... چطور است که شامِ دیشب را به یادِ من نمیآورد ولی تو را ثانیه به ثانیه به جانِ من می اندازد ؟!
دلبر ناز منی
مرا به گردش صد قصه میبرد چشمت
انتخاب تو بهترین انتخاب زندگیم بود...
نقطهی روشن من تو این تاریکیه زندگی فقط تویی
زندگی بدونِ تو بی معناست
دیکتاتور فقط دلم که حرف اول و آخرش دوست داشتن تو رو به کرسی میشونه
عشق یعنی در میان غصههای زندگی یک نفر باشد که آرامت کند...
گفته بودند که عاشق بشوی میمیری اولین تجربه ام بود ، چه می دانستم ...
سر به دامان رنگارنگ خیالِ خاطره هاى نرفته روزهاى رفته میتوان آرام تر از عطر موهایت خوابید ...
من همانم که شروعش کردی! نکند دل بِکنی دل ندهی بی سر و سامان بشوم...!
همین که مال منی ،همین که دارمت... همین یعنی خود خود خوشبختی
به غیر با تو بودن ، دلم آرزو ندارد
نعمتی ست بودنت، داشتنت ادبیات چه کهنه می شود در وصف تو کلمه ها بلد نیستند تو را بگویند اما خیالی نیست من بی سواد می شوم، وقتی حرفِ توست...
امشب کم توقع شده ام ! آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ”تو”
برف میبارد و همه خوشحالند و من غمگین … دارد رد پاهایت را می پوشاند برف !
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !
تو زیباترین اتفاق زندگیمی
ولنتاین بهانه است تو خود عشقی
من برای تو تو برای من ما برای هم چقدر قشنگ است این عشق من و تو …
من تو رو نوشتم گوشه به گوشه ی قلبم تا ابد... و برای همیشه
تو نباشی نفسم بند و دلم تنگ و جهانم سرد است...
حواست هست؟با تو خوشحال ترین حالت عاشق شدنم
اشک، لبخند عشقم بود..