متن عاشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشق
دروغ میگویند که عشق بارها اتفاق می افتد.
آدمی تنها یکبار عاشق میشود...
پس از آن هرچه پیش آید، یک دوست داشتنِ ساده یِ پیش پا افتاده است...
می خوام برم کلانتری.
+ برای چی؟
می خوام از یه دزد شکایت کنم!
+ آدرس بده جنازه بگیر.
یعنی آدرس خودت رو به خودت بدم؟
+ چی؟!
آره، می خوام برم کلانتری از توای شکایت کنم که دلم رو دزدی.
اما این دزدی، با تمام دزدی های جهان فرق...
آدما بعد شکست در عشق به سه دسته تقسیم میشن
دسته اول اونایی که اصلن براشون مهم نیست همونایی که میگن این نشد یکی دیگه=/
دسته دوم تقریبا مث دسته اول هستن اونا برای رهایی از غم و غصه به یکی دیگه پناه میبرن و عاشقانه نو میسازن...!
و دسته...
عشق شور و تکاپوست بیا بشناسیم
به تن جامه ی ناجوریست بیا بشناسیم
عشق سوختن و ساختن زیبایی ست
دفتر وفا و بی وفاییست بیا بشناسیم
عشق دل را به قفس دادن شیریست
جنباندن دم اش به شغالیست بیا بشناسیم
عشق غرش ابر غم و برق خنجر ست
سیل ساینده...
غرق خیال
در خیال تو شبی را غرق تماشا شدم
باز آنجا همه تن شعله شدم درد شدم
به فضا نعره زدم داد زدم تا دم صبح
به نوا گریه شدم شاد شدم بیدل و بیجا شدم
شدی در جان من و لیک نبودی به کنارم
در غم عشق تو...
اولین بار، عشق را در دو گوی عسلی کشف کردم.
اولین بار معجزه را در دو تیله ی عسلی دیدم.
اولین بار طعم شیرین دوست داشتن فردی را در دو چشم، که به رنگ عسل بود، دیدم...
آن دو گوی عسلی، چشمان سیاه به رنگ شب مرا تسخیر خودش کرد....
انسان عاشق ک میشه حساس تر میشه
بی تاب تر میشه ضعیف تر میشه
تنها تر میشه
وقتی کنار معشوقشه بچه میشه دور از معشوق اونقدر عاقل میشه ک همه از حرفای حاج و واج میشن و دلتنگی رو برای بار اول از نوعِ قشنگ تری حس میکنه
انسان عاشق...
پاریس باشی،
--یا تورقوزآباد!
یا اصلن،
همین وُوری یرد خودمان!
...
عاشق که باشی،
بی خوابی،،
آدرست را می یابد!!!
لیلا طیبی(رها)
داوی زوڵفت
بە داوی زوڵف و شمشێری ئەبرووت
گرفتارە دڵی سەد عاشقی دڵجووت
نیگاھی چاوی شینی نیمەخابت
ھەزاران وەک منی خستۆتە تابووت
∞ برگردان فارسی:
در دام زلف و ابروی همچون شمشیرت
دل صدها عاشق دلداده گرفتار است
ناز نگاه چشمان مست آبی رنگت
هزاران نفر همچون من را در...
▪︎خەیاڵ:
خەیاڵەکانت
ئەوندە باڵا کردونە کە
ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم،
باران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی
-با- دایکی پیرم هەموو بەیانی
کۆلانە خوولینەکەمان گزک ئەدا
بەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و
ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی.
دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام
دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانت...
همه ی وجودم را میگویم
لحظه ای دلم برای درماندگی اش سوخت.
دستی نبود ک تکه های خورد شده اش را جمع کند .
خودش را بند کسی کرده بود ک هیچ نمی فهمید از عشق، هیچ نمی دانست از علاقه،هیچ درکی از دوست داشتن نداشت.
مگر چ گناهی کرده...
ولی جدا از این حرفا چقدر دلم میخواست الان دوتایی کنارِ اتیش.. وسط یہ جنگل..سرم رو سینت... دستات لای موهام بود و...اهنگ مورد علاقمون رو تکرار...!!!