متن عشق تو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق تو
درخیالم، رویِ تو، غم را؛ پریشان می کند
همچو ابری ،دشتِ دل، را پر زِ باران می کند
درشب یلدا، تو را مهمانِ قلبم کرده ام
آشیانم گشته چشمانت؛ که طوفان می کند
چتر می بندم، که بارانت بریزد بر تنم
ذره ذره عشقِ تو، دل را که، مهمان می...
عمریست دلم در طلبت آه دوان است
درکوچه ی یادت همه شب پرسه زنان است
شهر دل من پر شده از عطر هوایت
یادت همه جا چون نفسم در جریان است
با حال و هوای تو نفس می کشم آری
در سینه ی من خاطر تو در ضربان است
من...
غصه هات مال خودم!
شادیام برای تو!
آره جونمم میدم.
واسه خنده های تو!
تونباشی داغونم
همه چی رنگ بلاست.
بیا دستمو بگیر
باتو لحظه هام طلاست!
بودنت برای من
مث حس بارونه!
چشم تو...به چشم من
رنگ رود کارونه.
عشق تو به قلب من
جون میده نفس میده!
قهرتو...
مینویسم تا بخوانی .
مینویسم تا بدانی که تمام گل هایی که دیده ام را باعشق تو بوییدم.
زیر سایه تمام درختان در کنار تو بودم .
تک تک روئیا هایم را باتو به آسمان عشق بافت زده ام.
تو تنها روئیای منی .دنیای زیبای من ...
یاس من بودی ولی حالا تو کتمان میکنی
عشق خود را از همه مردم که پنهان میکنی
کل دنیا با من بیچاره دشمن بوده اند
دشمنان را دم به دم شادان و خندان میکنی
ما که از عشق تو در عالم نمونه بوده ایم
عاشقت را از چه رو گریان...
نشود دیدن هر بارهٔ تو تکراری
تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاری
من به دیدار تو از دور قناعت کردم
نکند باز قدم از قدمت برداری
درد من دوری و دلتنگی و دلشورهٔ توست
چاره ای کن که برای تو ندارد کاری
با تو عاشق شدم و...
وقتیکه میگویی من دوستت دارم
ازشوق می گریم چون ابر میبارم
بامن قدم بگذار بر درگه حافظ
تا ازغزلهایش صد واژه بردارم
اغوش امن خود برروی من واکن
غرق نوازش کن غرق تمنا کن
یک فال حافظ را بگشا برای من
باهر کلام خود هنگامه برپا کن
ازعشق تو درمن...
مشق عشق
در دفتر عشق تو نوشتم
مژگان سیاه تو بهشتم
جانم به لبم رسیده هر روز
رویای خیال سرنوشتم
با من تو بمان قشنگترینم
دنیا رو بکام تو نوشتم...
مانند یک بذر
از دل زمین می رویم
جوانه هدیه ای است
که باران برایم به ارمغان می آورد
درخت می شوم به عشق تو
و در هر فصل از سال
برایت پاییز می شوم !
تمام برگ های تنم را
هدیه می کنم به قدم هایت
تو با آمدنت...
صحرای دلم دراتش قطره ی
آبی از عشق توست...
آنکه بی رحم است تویی
این بیابان دراتش قطره ای آب
سوخت وساخت:)!
نغمه اردشیری
غرورم را بپای عشق تو دادم ولی افسوس
بدام درد و غم هایت گرفتار امدم هردم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
فدای تو تمام من ... تمام من فدای تو
تمام هست و نیست من فدای چشم های تو
هرچه شدم تا به کنون فدای عشق تو کنم
دوباره زنده می شوم تا که شوم فدای تو
نگاه میکنی مرا با آن نگاه آتشین
بگو چگونه جان دهد زنده من برای...
دلم آرامشی میخواهد به وسعت دریا
دریایی از جنس تو...
پراز امید و مهربانی...
پر از صدای عشق تو که نوازشگر لحظه های من باشد...
دلم سکوتی میخواهد از جنس چشمهایت...
چشمهایی که همیشه من و تو را به هم ربط می دهد...
دل است دیگر...
به همین رویا بافی...