متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
چجوری بهش فکر نکنم؟
من مثل ادمیم که یه جایی از بدنش درد میکنه
اون مگه میتونه به دردش فکر نکنه،که من بخوام به تویی که بند بند وجودم واست درد میکنه فکر نکنم؟
صبح 🌝تا شب🌛 پول 💰لازمه منو میبینه میفته یادِ دلار💵💸 و هی یادش میره چطوری😎 رفته چطور به باد داده پلا 🌉رو خیکی خسته عضلات شله تیریپ خز و لش کج کوله خودش درگیر عن 💩و الکله🍻 بعد میخواد مشکلِ منو حل کنه😅❌
بعضی وقتا وضعیت انقد قرمز نیست که آژیرو بکشن
اما همون آژیر وقتی به صدا در میاد خیلی از وضعیتا رو قرمز میکنه
پس یه وقتا بهترین کار سکوته و سکوت یعنی قهر
بعضی موقع ها هم همه چی هست بجز اونی که باید باشه مثلا یه بچه تنها که...
بهار آمد
ولی بهار من چنان پر گشود
که چشمانم، از ندیدنش، به گل نشست .....
حجت اله حبیبی
وقتی ،
بهارم بودی
با چشمانت پر می گرفتم
تا کهکشان آیینه ها
امّا.......
چه زود ،پرم را چیدی با رفتنت
که حتّی قادر به حرکت نیستم.
وداع تو، تیر خلاص زندگی ام بود ....
حجت اله حبیبی
آسمان نیلی
دریا نیلی
جنگل نیلی
وصورتم نیلی
از بس بر آن کوبیدم که خواب برایم مرگ است ،بی تو.....
نیستیو صداى بارونو بشنوى
نیستیو بعد بارون قدم بزنیمو نفس بکشیمو
عطرخاک نم خورده ى بارون
وجودمونو پر کنه از آرامش
نیستیو خیس بشیم زیر بارونو
از تهِ تهِ دل بخندیم
نیستیو گرماى بدنت سرماى جونمو ببره
نیستیو
اما منم اینجا با صداى بارون . . .
بوى خاک نم...
چه کنم با غم خویش؟
که گهی بغض دلم می ترکد،
دل تنگم زِ عطش می سوزد،
شانه ای می خواهم که
گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست !
درونِ قفسِ تنگِ تَنم ،
روحِ من آرام نیست
که این آبادیِ ویران شده را
تاب و توان ، رخت بسته
و پریشان تر از اندیشه ی من
این تیره شب ، احوالِ من است.
صحبت از مرگ هم نیست.
صحبت از اندوهی است
که در دلِ من سَر به...
هنوزم توی خونه عطرت حس میکنم
دیوونم کرده مرگت بعدتودق میکنم
نگاه خیره ی من ،،،
با چشمانی بیگانه از خودم؛
ماتِ نگاهِ سردت بود...
دردانگیز بود برایم که،
چرا مثلِ گذشته ها\\\
نگاهم را،
با تبسمِ همیشگی ات
--پاسخ ندادی؟!
...
نکند--
سکّوی یخ زده ی غسال خانه
گرمای مهرت را
سرد کرده بود؟!
آه!
آه؛
--پدر!
پ.ن:
و سخت...
دوست نداشت با کسی صحبت کنه
انگار که اسیر عجیب ترین حس دنیا شده بود
تمام مدت ته کلاس می نشست و داخل دفترش طراحی می کرد
چند باری طرح هاشو نگاه کرده بودم همه اشون پرتره ای از دختری مو فرفری بود
یک بار می خندید یک بار چشمان...
دگر نه جوانی را خواهم بخشید نه لذتی را از پیری خواهم برد وای از دنیای تباه زندگی جزء غرور و اسراف هیچ است زندگی کام به کام هیچ کس وفا نخواهد داشت لحظه به لحظه خوب میگوییم آخر......
از دست گریه های خودم خسته میشوم
از دست تو که با نَوَسانم نساختی
از زندگی که زندگیم را به باد داد
از اینکه بعدِ من تو خودت را نباختی
من از خودم که خسته نشد از تو خسته ام
از این غرورِ بین دوتامان همیشه سَد
از اینکه خواستم...
بهار حالش خوبه
عطر میزنه
لباسای رنگی قشنگ میپوشه
همونطور که یواشکی قاصدک فوت میکنه
زمستون و ارزو میکنه
و ناگهان میزنه زیر گریه
تازه میفهمی بهار غمگین تر از پاییزه . ..
غمگین قدم بر می دارم،
سربازی خسته از جنگم...
سرنوشتِ من این ست:
چه عقب برگردم،
یا پیش بروم،
...
--گلوله بارانم!
لیلا طیبی(رها)
اتل متل جدایی ... عروسکم کجایی
گاو حسن پریشون یه دل دارم پر از خون
عشقم رفته هندسون خونم شده قبرسون
یه عشق دیگه بردار یه دنیا غصه بردار
اسمشو بذار بچگی تا اخر زندگی
آچین و واچین تموم شد عمر منم حروم شد :(💔🥀