متن پاییز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پاییز
پاییز چو از گستره برگ تو افتاد
گویی که بومِ فلک از جلوه ورافتاد
یلدا بنهاد دست بدستان زمستان
تا نقشِ سپید بردل بوستان بیفتاد
عباس نبی زاده
هر چه پاییز
رشته بود
زمستان پنبه کرد
صندلی جیر جیر کنان ایوان وتماشای پاییز وچای یَخ کرده در بادو رُمان کاهی اَبله داستایوفسکی مرا به فکر فرو برد که من تو را در کدامین حراجی باختم،که در صندوقچه هیچ خاطراتی پیدا نمی کنم
شمعی به نشانه دوست داشتن ها نمانده و کلبه مَتروکه عشق دیگر اجاره نمی...
پاییز جان چه کسی ترکت کرد که اینقدر دلگیر هستی
با من اشک بریز که من از هر پاییزی بارانی ترم ...
که تو خزانی...
و من اولین برگ رقصان...
من از پاییز تنها تو را فهمیدم ...
تو از باران بگو ...
من قطره می شوم ...
در نگاهت غرق ...
تو از برگ بگو ...
می ریزم من...
یلدا
تو از عمق شب می آیی
تاریکی از تو جدا نیست
امشب چگونه آغاز می شود ؟
با غروب آفتاب و ظهور تو ؟
یا ظهور تو و غروب آفتاب ؟
تو ستاره ای بر شب تار
زلف سیاه تو شعر بلندی است رها بر همه سو
یلدا
تو...