متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
عاشقش بودم به او گفتم که دنیای منی
خر شد و مانند دنیا بی وفایی کرد و رفت
نیامد خم به ابرویم ز خنجر های بیگانه
ولی تا پای مرگ رفتم به لطف آشنایانم
خیره بر عکس تو بودم که چنین خیره شدم
تو ولی عکس منی گوشه ی چشمی نکنی
کاش میشد که شبی دور ز چشم دگران...
تو به خواب منِ دیووانه بیایی و ببوسی مرا...
"دروغ...
حرفی که...
میرقصد
روی لبهی تیغ
با لبخندی
خونین..."
عشق
مثل
حرفی بود
که
هر بار
به
تو
ختم میشد
نقطهها
جا ماندند
در پایان
جملهای که
تو
ناتمام
رهایش کردی.
ن
ی
م
ه
ی
حرفهایت
هنوز
در گوشم
زمزمه میشوند
...
ع
ش
ق
حرفی که
. . .
هیچوقت
به انتها
نرسید
دستهای ما
دیگر به هم نمیرسند
اما هنوز
خطوط شان
حرف میزنند...
در
بند
ترافیکِ
خاطرهها
ماندم
عشق
از چراغ
قرمز
جدایی
عبور کرد.
زردیّ روی من چو یشمِ زرد افغان/ سرخیّ لب های تو چون لعل بدخشان ✓
چراغ داده بودم!
بوق میزنم!
کنار نخواهد رفت
آیندهای
که پشتِ ماضیِ بعید حرکت میکند
چشم به آیینه بدوزم که چه؟
جایِ تَرَکهای تنم تَر شود؟
پیلهتنیدن به تنم را نبین /
لحظهی پروانهشدن مُثلهام
عشق
دایرهایست
بیمرز
که
هر بار
باز
به
خود
بازمیگردد
در
دایرهای
که
آغاز
نداشت
و
پایان
نمیشناخت
ماندم
میان
عشق
چراغ داده بودم!
بوق میزنم!
کنار نخواهد رفت
آیندهای
که پشتِ ماضیِ بعید حرکت میکند