You arent just a star to me You are my whole sky تو برای من فقط یه ستاره نیستی تو تموم آسمان منی
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است : یکی در قلب ، دیگری در آسمان ...
خدایا هر شب به آسمان نگاه می کنم و می اندیشم در این آرامش شب چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابند خدایا تو آرام دلشان باش... .
وقتی دلم گرفت زیر باران گریه کردم... وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند، تازه فهمیدم غم من چقدر کوچک است و غم آسمان چقدر بزرگ...
در آسمانم بمان من ماه را با تو می شناسم
خدایا آسمانت متری چند؟ ؟ دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد..
تو ستاره ام باش..! قول می دهم یک عمر؛ آسمانِ شب هایت باشم..
وقتی ابرهای سیاه بیایند ماه در آسمان نیست در برکه نیست در چاه نیست
واسه کسی خاک گلدون باش، که اگه به آسمون رسید، بدونه ریشه اش کجاست...
هرگز نا امید نباش... حتی اگر ته چاه هم که باشی باز یک تکه از آسمان سهم توست... .
صبح سرآغاز عشق است آسمان خورشید را در آغوش میگیرد من تو را ...
وقت رفتن است بایدرفت بااستخوان ها باگوشت ها بایدرفت وقت رفتن که می شود ازشانه هایم می توان به آسمان رفت بایک نفس عمیق می توان هوارفت این راه را درازیاکوتاه بایدرفت وقت رفتن است حشره (وسوسه)افتاده به جانم
آدم می میرد جاده نه، پرنده می میرد آسمان نه، نه جاده نه آدم نه آسمان نه پرنده هیچکس نمی ماند هیچ چیزی تنها یک چیز ماندنی ست بوسه ی ما در نگاهِ سیب
برایم بخند️ برایم که میخندی چشم هایت که هیچ آسمان هم زیبا میشود ..
ناگهان شیشههای خانه بی غبار شد آسمان نفس کشید دشت بی قرار شد بهار شد!
ابر ابر ابر ابر ابر باران باران باران باران باران آهی ست گرفته سینه ی آسمان را
بی تو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیده ای؟ آسمانی تیره برجی کج دماوندی کثیف...
وقتى تو کنارم هستى آسمان هم به زمین بیاید فقط به هواى تو نفس مى کشم هوایم باش که من از نفس کشیدن سیراب نمى شوم
و بیابان زیر سایه ی درخت و سار کوچکی غنوده بر رویای آسمان
آسمان چشمانت را ... برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد ابری نکن...!
*تو* که باشی هوای قفس از آسمان وسیع تر است
فقط به آسمان تجلی قلب تو خیره می شوم و آرام میگیرم
امیدها شبیه هم نیستند دست یکی به آسمان چنگ می زند دست یکی به انسان دستهای انسان ها شبیه هم نیستند یکی خاک را به باد می دهد یکی عمر را انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند یکی زندگانی می کند یکی تحمل ...
آسمان آبی نیست قاصدک از غم و تاریکی خبر می آرد/ گوش داریدزمستان آمد موسم سردی و هنگامه ی بوران آمد آرزوها همه در خاک/فرو خفته و یخ می بندد...و جهانی که به من و به احساس و گل و غزل می خندد.