متن خدا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خدا
در یکی از نامه هایش نوشته بود :
دوست داشتن را از خدا یاد بگیر
هوا که سرد میشود
پیراهنی از جنس خورشید
برای زمینش می بافد
سحر غزانی
سرزمین من تاریک شده..یا سفید..رنگی نیست..نمی بینم..آدمها رنگهای مرا دزدیدن..تنها رنگ من خداست
دلتنگم
دل تنگ کوهستان،صخره،برف،یخ،رودخانه،دل تنگ تو ای همنورد،دل تنگ خدا که چقدر به من نزدیک است..
صدایم کن ..جانم بده تا جان دهم برایت
مرا که غرق در تماشای گنبدهای فیروزه ای بودم به آسمانی فیروزه ای تری برد آن غریبه...
چگونه ؟
گفت اعجاز خدا را می بینی ؟! من از خدا خواستم باز امروزم که رنگ دلتنگی گرفته یک فراموشی یهویی مثل همان روزی که تو را دیدم، غرق در هنر دست...
درد عشق تو کشیدم که شدم بعد تو اینگونه گرفتار
بعد تو همدم و یار دله خسته شد سیگار
آنچه از عشق تو در خاطر من ماند چه بود؟
قلب من در انتهایش آخِرم عشق تو را باختِ بود
کاش یادی بکنی از من عاشق تو ای جان تنم
شاید...
قسم به صدای نفس های خاموش
میان
برگ های سبز
لا به لای همین
آینه های به بهار نشسته
زندگی از نو شروع میشود
نگران زرد رنگی های نیامده
نباش
فرشته مرگ امروز سراغ آدم های
دیگه رفت
و خدایی که از روزهای خوبش
نا امید هستیم
به من و تو دوباره
بیست و چهار ساعت فرصت
زندگی داد
حداقل با طلوع دوباره ات
ثابت کن لایق این
نفس کشیدن بودی
میدونی چرا خدا ،
تنه درخت رو قهوه ای و برگ های اون رو سبز آفرید؟
تا بهت بگه تو با خال های قهوه ای رنگِ صورتت و چشمِ سبزِ گیرات ، دلیل نفس کشیدن خیلی هایی:)🤞🏻🌱
غزاله ذاکری
اگه انقدری که دلواپس حرف مردم بودیم ؛
نگران نگاه و حضور خدا ،
توی لحظه هامون بودیم ،
قطعا وضعمون خیلی بهتر از اینا بود !
همانجا که آدم ها مرا رها کردند
همان لحظه ها که به شانه امن آنها نیاز داشتم
آن دم که کسی نماند و تو ماندی
ان هنگام فهمیدم و تو همچنان
خدای قدر مطلق منی
دوستت دارم خداوندا...
می شنوی ؟
صدای قدم هایش است
گوش هایت را نیز کن تا بشنوی آن آهنگ خوش آمدنش را
و دل را پاک کن
تا لبریز شود
از شادی آمدن او
همونجا که به ته خط رسیدی؛ ناامیدی همه وجودتو گرفته
نمیدونی با خودت چندچندی
خدا داره نگات میکنه ببینه
کِی صداش میزنی بیاد دستتو بگیره...
صداش کن رفیق ،بذار کمکت کنه ..
|صاد.میم|
هر دم که ساز خواهش دل پر صدا شد
تیر های مشکل ساز یاس آلود رها شد
پس قلم توکل گرفتم و جرئه ای دوات صبر خواستم
تا قلم زنم که چگونه نقشه برآب نقشه ی تیرها شد.
زینب ملائی فر
هجوم غم آمد شدی دلسرد!
جهانت اگر شد سراسر درد
به مو می رسد قصه اما نه!
خدا ناامیدت نخواهد کرد!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
بخاب ماه من
ارمیدنت را با نور ماه تماشا کنم
در سکوت و ارامش شب بیارام
ای که ارامشت خواهش من از رب
دل طوفانی ات را ب ابرهای اسمان بسپار
خدا ان طرف تر از ابرهاست
طوفانت را رام میکند و صبحدم نسیمی ارام ب ما میدهد
سارا عطاریه
باد
آسمان
ابر،
نخل
غروب
خوزستان
و واژه هایی که هر کدامشان یک داستان را روایت میکنند.
اذان
مانند شیپور اسرافیل
در آسمان صدا میکند.
اینجا دروازه ی بهشت به روی همگان باز است.
خورشید به خواب رفت
و ماه بیدار شد
انعکاس نورِ هم زمانِ خورشید و ماه
آیینه...
در کوچه های بن بستِ ناامیدی، خسته و درمانده، به دنبال راهی میگشتم تا بتوانم ادامه دهم!
پیرمردی را دیدم که فانوس بدست داشت! مقابلش ایستادم، و او ..... به من لبخند زد ! باران بارید و سیاهی غم از وجودم شسته شد!
انگار کسی سبدی پر از شاتوت های...
اونجا ڪہ خدا میگہ:
قالَ لا تَخافاً، إنَّنِی مَعَکُما أسمَعُ وأری
«نترسید؛ خودم هواتونو دارم..!»
چقدر دل♡ آدم قرص میشه!!!:)
زندگی آنقدر بالا پایین داره که گاهی با خودت میگی آه خسته شدم کی قرار تموم میشه هیچ وقت با خودت این فکر رو کردی چرا داری این حرف و میزنی؟یه نگاه به خودت و زندگیت کن ببین چیا داری که بقیه حسرتشو میخورن بعد یه نفس عمیق بکش و...
برایم مهم نیست
از بیرون چگونه به نظر می آیم
کسانی که درونم را می بینند
برایم کافی اند
برای آنهایی که
از بیرون قضاوتم میکنند حرفی ندارم
با خود می گویم
بگذار همان بیرون بمانند
دردم دوا کن
بر در میخانه من کردم نگاهی
دیدم آنجا عاشقی رو به خدایی
گفت ای معشوق من تا کی جدایی
من که تنها مانده ام بر این دوراهی
خانه و کاشانه را کردم فراموش
آتشم خاکسترم را کن تو خاموش
حال و روزم را ببین دیوانه گشتم
چند...