100 متن کوتاه برگردان: زانا کوردستانی ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره برگردان: زانا کوردستانی
100 متن کوتاه برگردان: زانا کوردستانی ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن برگردان: زانا کوردستانی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
فاصله ها مهم نیستند
همین که مانند ماه پشت پنجره ی اتاقم می خندی،
انگار که کنارم هستی.
شعر: ئاری عبدالطیف
برگردان: زانا کوردستانی
تو همیشه شبیه طلوع آفتابی،
خورشید، تاب و توان به زمین می دهد و
تو هم به دل من...
شعر: سبزه برزنجی
برگردان: زانا کوردستانی
دلم گرفتە،
همچون عروسکی شیشە ای!
که می خواهد گریه کند اما
لبخندی بر لب دارد.
شعر: بروسک صلاح
ترجمه:زانا کوردستانی
دلتنگتم و
درد اینجا نبودنت را
با فریادی از ته دل به همه ی دنیا خواهم فهماند.
شعر: تنها محمد
برگردان: زانا کوردستانی
عشق،
تپیدن قلبی ست از دوردست،
که ناخودآگاه،
برای قلبت آواز سر می دهد...
نامق هورامی
برگردان شعر: زانا کوردستانی
آه ای مرگ، کجایی؟!
زنی، قطره قطره
جانش می چکد!
شعر: روژ حلبچه ای
ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی
دوباره به کافه ای رفتیم،
نشستی و گفتی:
- من قهوه می خواهم، تو چه؟
گفتم: می شود من، تو را بخواهم!
شعر: وریا امین
ترجمه: زانا کوردستانی
گذر زمان همه چیز را ثابت خواهد کرد،
روزی فرا خواهد رسید که پی خواهی برد،
تو چه انسان دل سنگی بودی...
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
مهربانی از چشم هایش می چکد،
یاور روزهای سخت من.
مادرم!
شعر: آرزو عبدالخالق
ترجمه: زانا کوردستانی
در میان سفت ترین پوسته
مغز گردوی چرب و شیرین
منتظر رسیدن است...
اگر که رهایی را نفهمد
خود پوسیده می شود.
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
تنهایی چنین ست:
آفتاب طلوع کند و
دوباره غروب کند و
همچنان چشم انتظار کسی باشی!
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه: زانا کوردستانی
تو می گویی الان
در کجا
در کدامین کوچه و پس کوچه،
پیدایت کنم.
شعر: بکر علی
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی
ای شمع من
تو که می دانستی در این ییلاق، طاقت نمی آورم،
چرا دلم را شکستی؟
چرا شدی قیامت عشق و
مرا بی گناه در آتش فراقت سوزاندی؟!
شعر: بکر علی
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی
خویشاوندان ما بسیار عجیب اند،
برای دیدارشان می میری،
اما تا که نمیری، نمی آیند.
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
مشکل نقاب این است
چون قیافه ی واقعی تو نیست
ممکن است دیر یا زود بیافتد!
شعر: تنها محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: زانا کوردستانی
بعد تو
به هر سوی نبودنت می نگرم،
محتاج می شوم که به خود بنگرم و بفهمم،
من با چه اعجازی کماکان زنده ام؟!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
همیشه سبز می ماند،
او که قهقه ی لبخندش به زندگی
بلند است،
صنوبر!
شعر: آرزو عبدالخالق
ترجمه: زانا کوردستانی
زمین و کفش
با همدیگر ازدواج می کنند و
فرزندی زیبای روی به دنیا می آوردند...
اسمش را، رد پا می گذارند.
شعر: سوران ندار
ترجمه: زانا کوردستانی
از عشق توست
که اینچنین
زندگانی
سر سازگاری با ما دارد!
شعر: چنار علی
برگردان: زانا کوردستانی