100 متن کوتاه سعدی ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن سعدی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
مگر
نسیم سحر
بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
نشانِ راه سلامت
زِ من مپرس که عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد!
لینک متن
هر روز به شیوهای و لطفی دگری
چندانکه نگه میکنمت،
خوبتری
گفتم که به قاضی بَرَمَت،
تا دل خویش،
بستانم و ترسم،
دل قاضی ببری
لینک متن
خفتگان را خبر از
محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید
غم مردم نخوری ...
لینک متن
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت...
لینک متن
گر تو شیرینِ زمانی !
نظری نیز بہ من کن کہ بہ دیوانگی از
عشق تو ...
فرهادِ زمانم !
لینک متن
ما سپر انداخته ایم گر تو کمان میکشی
لینک متن
مرا به هیچ بدادی ومن هنوز بر آنم
که از وجود تو
به عالمی نفروشم
لینک متن
عشق ،
داغی ست
که تا مرگ نیاید
نرود ...
لینک متن
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
لینک متن
کردم از عقل سوالی،
که مگر ایمان چیست؟
عقل بر گوش دلم گفت؛
که ایمان ادب است،
آدمیزاد اگر بی ادب است،آدم نیست،
فرق ما بین بنی آدم و حیوان،
ادب است...!
لینک متن
به چه کار آیدت ز گل طبقی
I
از گلستان من ببر ورقی
لینک متن
تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم، همه خلق، اغیارند
لینک متن
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا
قافله ی شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از صبا
لینک متن
از همه کس رمیده ام با تو در آرمیده ام
لینک متن
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهانآفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
لینک متن
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
لینک متن
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
لینک متن
بوسه ای از سر مستی
به لب یار زدم
آتشی بر دل دیوانه و
بیمار زدم
لینک متن
گفتم اگر نبینمت مهر فراموشم شود
می روی و مقابلی غایب و در تصوری
لینک متن
ما را که تو منظوری
خاطر نرود جایی
لینک متن
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
لینک متن
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
لینک متن
ویرانه دل ماست
که با هر نگه ساده دوست
صد بار بنا گشت و
دگر بار فرو ریخت
لینک متن
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
لینک متن
ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشی
گر بکشی بندهایم ور بنوازی رواست
ما به تو مستأنسیم تو به چه مستوحشی
لینک متن
از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری
لینک متن
گفتی به کام روزی با تو دمی بر آرم
آن کام بر نیامد ترسم که دم بر آید
لینک متن
گفتی نظر خطاست
تو دل میبری رواست؟
خود کرده جرم و خلق گنهکار می کنی
لینک متن
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود می شوم
لینک متن
دست به بند می دهم گر تو اسیر می بری
لینک متن
هر که عیب دگران
پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو
پیش دگران خواهد برد
لینک متن
زِِ همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
لینک متن
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
لینک متن
تا عهد تو در بستم، عهد همه بشکستم
لینک متن
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
لینک متن
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
لینک متن
فرق است میان آن که یارش در بر تا ان که دو چشم انتظارش بر در
لینک متن
سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری
لینک متن
ظاهرم با جمع
و خاطر جای دیگر می شود
لینک متن
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد
و لطف بیوقت هیبت ببرد ،
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند
لینک متن
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
لینک متن
به گلستان نروم
تا تو در آغوش منی
لینک متن
ای کاش نکردٖمی نگاه از دیده
بر دل نزدی عشق تو راه از دیده
تقصیر ز دل بود و گناه از دیده
آه از دل و صد هزار آه از دیده
لینک متن
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
لینک متن
لقمان را گفتند حکمت از که آموختی؟
گفت از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.
سعدی
لینک متن
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
لینک متن
گل نسبتى ندارد با روى دلفریبت
تو در میان گلها چون گل میانِ خاری
لینک متن
پیری وجوانی پی هم چون شب وروزند
ماشب شدو روز آمدو بیدارنگشتیم
لینک متن
تا مگر یک نفسم
بوی تو آرد دم صبح
لینک متن
تو را که درد نباشد زِ درد ما چه تفاوت
تو حال تشنه ندانی که بر کناره جویی
لینک متن
تو درخت خوب منظر ، همه میوهای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت
لینک متن
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست
لینک متن
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
لینک متن
صبح می بوسم تو را ، شب توبه میگیرد مرا
صبح مشتاقم ولی شب حال استغفار نیست
لینک متن
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
لینک متن
دَمی با دوست در خلوت ،
بِه از صد سال در عشرت !
لینک متن
دری به روی من ای یار مهربان بگشا
که هیچکس نگشاید اگر تو در بندی
لینک متن
هشیار کسی باید
کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم
با عقل نیامیزد...
لینک متن
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ...
لینک متن
دنیا خوش است، مال عزیزست و تن شریف
لیکن رفیق، بر همه چیزی مقدم است ...
لینک متن
ذوقی چنان ندارد
بی دوست زندگانی...
لینک متن
گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشدم غم
من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی
متن شعر لینک متن
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزل است
متن شعر لینک متن
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی!
متن شعر لینک متن
گویند که هرچیز به هنگام بود خوش
ای عشق، چه چیزی که خوشی در همه هنگام
متن شعر لینک متن
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید:
آمدی؟ وه که چه مشتاق و پریشان بودم..!
متن شعر لینک متن
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشقِ اول است و زیادت
متن شعر لینک متن
به کسى ندارم الفت ز جهانیان مگر تو!
اگرم تو هم برانی، سر بی کسی سلامت...!
متن شعر لینک متن
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
متن شعر لینک متن
گویند: مگو سٖعدی! چندین سخن از عشقش
می گویم و بعد از من گویند به دوران ها !!!
متن شعر لینک متن
گر چه در خیلِ تو بسیار، بِه از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
متن شعر لینک متن
گویند به دوری بکن از یار صبوری
در مِهر تفاوت نکند بُعدِ مسافت.
متن شعر لینک متن
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری ..
متن شعر لینک متن
در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد
یک آفتاب رویی یک رو به آفتابی
متن شعر لینک متن